1 ـ حالت منامیه
هر کدام از ما در عمر خویش، خواب های خوبی دیده یا از دیگران، شنیده ایم. در عالم خواب، چشم و گوش و دیگر حواس انسان، تعطیل و ارتباط او با خارج، کم و راه مزاحمت بیرونی، بسته است و چون روح، تنها و فارغ می‌ماند و غیر از خاطرات خود چیزی به همراه ندارد، کم کم دیدنی‌هایی را می‌تواند ببیند.
اگر در بیداری، چنین شود که آدمی اعضا و جوارح خود را از ناحیه برون مرزی، حفاظت کند که نه بیگانه ای بیاید و نه آن را بخواهد و نه تنها هر چیزی را نبیند بلکه آنچه را می بیند نیز حساب شده بنگرد و بگوید: «منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن» در این صورت چیزهایی که دیگران در رؤیا می بینند و می‏شنوند، او در بیداری مشاهده می کند.
این حالت را «حالت منامیه» گویند که شاید نمونه ای از آن، جریان سیدالشهداء (علیه السلام) در مسیر کربلا باشد که ناگهان این آیه را تلاوت کردند: (إنّا للّه و إنّا إلیه راجعون). سؤال شد: چرا آیه استرجاع را تلاوت کردید؟ امام حسین (علیه السلام) فرمودند: هم اکنون شنیدم ندایی را که این قافله در حرکت است و مرگ او را دنبال می‌کند.
حالت منامیه برای اولیای سالک و واصلِ حق، میّسر است که در عین بیداری، راه را برهمه مزاحمت های بیرونی بسته اند و هر آنچه دیگران در رؤیای صادق خویش می ‏بینند، اینان در بیداری می ‏نگرند. چنین کسانی میان خواب و بیداری نیز «جمع سالم» کرده اند؛ زیرا با تعطیل حواس در خواب یا تعدیل آنها در بیداری، روحِ آدمی توان شهود برخی از حقایقِ مثالِ منفصل را پیدا می‌کند و با تمامیّتِ نصابِ لازم در استعدادِ مبدأِ قابلی، فیض تامِّ مبدأ فاعلی ظهور کرده و در لوح چنین انسان سالک، گوشه ای از اسرار غیبی پدید می آید.

2 ـ حالت موتیّه
حالت دوم، «حالت موتیّه» و شهود برزخ است.
همه انسان ها در پی رحلت از دنیا، چیزهای فراوانی می‌بینند. اگر دنیا را به شایستگی پشت سرگذاشته باشند، منظره های دلپذیر و فرشته های بشیر و مبشر و... را می‏نگرند و اگر عمر خویش را با گناه و نافرمانی تباه کرده اند، با منظره های هولناک و منکر و نکیر، رو به رو می‌‏شوند.
اما آنان که «حالت موتیه» را به دست آورده و پیش از مرگ اجباری، خود را با موت ارادی رها ساخته اند، دیدار آن حقایق در همین دنیا میسر است.
در سخنان اهل بیت (علیهم السلام) اشاره های فراوانی به این حالت، آمده است. از جمله: «عباداللّه زنوا أنفسکم من قبل أن توزنوا و حاسبوها من قبل أَن تحاسبوا». یعنی پیش از آن که شما را وزن کرده و به حسابتان رسیدگی کنند، به وزن و محاسبه خویش بپردازید.
تو نیک و بدخود هم از خود بپرس / چرا بایدت دیگری محتسب
و همچنین: «موتوا قبل أن تموتوا». یعنی پیش از مرگ طبیعی با مرگ ارادی بمیرید و بار بربندید.
«حالت موتیه» برای کسانی میسّر است که میان دنیا و برزخ، جمع سالم کرده اند. دیگران باید بمیرند و حقایق پس از مرگ را ببینند. اما صاحبان این مقام، پیش از مرگ طبیعی آن حقایق را مشاهده می ‏کنند.

3 ـ حالت قیامتیه
بخش سوم که بسیار برتر از مرحله های پیشین است، «حالت قیامتیه» است.
آنچه در قیامت پیش خواهد آمد، اسراری است که باید پس از مرگ و سپری شدن دنیا و نیز عبور از برزخ و ظهور کاملِ حق و فروافتادن پرده ها و آشکار شدن سریره ها برای همه نمایان شود و قرآن کریم از چنان روزی چنین یاد می‏کند که: (یوم تبلی السّرائر).
اما کسانی که «حالت قیامتیه» را نایل شده و میان دنیا و آخرت جمع سالم کرده اند، در همین دنیا بر شهود اسرار قیامت قادرند.
آنچه خوبان همه دارند ...
اولین گام‏های حالت قیامتی، مرحله «کَأَنَّ» است که انسان سالکِ کویِ حق، گویی «مالکِ یوم دین» را می ‏بیند. مثلاً درباره «مقام احسان»، چنین آمده است که: «الإحسان أن تعبد اللّه کأَنَّک تراه». یعنی احسان، عبادت توست برای خدا، آن گونه که گویی او را می‌بینی.
امّا کسی که بسان امیرالمؤمنین (علیه السلام) میان عقل و نقل و شهود و خواب و بیداری و دنیا و آخرت، جمع سالم کرده و به بالاترین مرتبه آن راه یافته است، «کأنّ» را پشت سرانداخته و به مقام «أنّ» رسیده است. از این رو با قاطعیت می‏گوید: «ما کنت أَعبد ربّاً لم أَره». یعنی خدایی را که ندیده ام، لحظه ای نیز نپرستیده ام وهم اوست که می گوید: «لو کشف الغطاء ما ازددت یقیناً».
اگر پرده ها فروافتد و نادیدنی‏ها آشکار شود، چیزی بر یقینِ کنونی من افزوده نخواهد شد و این ارشاد به نفی موضوع است، یعنی برای من اصلاً پرده و حجابی میانه دنیا و آخرت وجود ندارد، نه آنکه واقعاً بین من و اسرار معاد، پرده است ولی اگر آن پرده برافتد یقینم افزوده نمی گردد؛ زیرا با فرضِ وجود حجاب حتماً در ظرف برطرف شدن آن، حقیقتِ محجوب، شفّاف تر می‌شود.

آیة الله جوادی آملی، صورت و سیرت انسان
در قرآن - صفحه 66