• یکی از مسائل قطعی زندگی انسان مردن و مرگ است، همه زنده‌ها روزی می‌میرند. عمرها در مخلوقات محدود است، اگر چه بعضی ها خیلی عمر می‌کنند و بعضی ها کم، امّا در عین حال پایان هر عمر بلندی هم باز مرگ است
    •  مرگ یکی از واقعیت‌های قطعی و حتمی است که همه هر روز می‌بینیم، تشیع جنازه می‌کنند و گاهی قبرستان می‌رویم می‌بینیم، شرح حالش را در کتاب‌ ها می‌خوانیم این قدر این مسأله به ما نزدیک است. 
    • عواملی باعث میشود چیزی به این نزدیکی از ما دور بشود، هر کسی در هر وادی مشغول کار است همان کار او را از تذکر   مرگ و موت باز می‌دارد.
    • گاهی موضوع غفلت امری جزئی و قابل جبران، و گاهی امر مهمی از قبیل خدا، خود یا مرگ و حیات اخروی است.
    • با وجود اینکه در دین اسلام  بر لزوم مرگ‌آگاهی و توجه به مرگ  تأکید شده  تا انسان‌ها را از طریق شناخت درست حقیقت مرگ به شناخت خود و به‌تبع آن، به فهم معنای زندگی رهنمون سازد. اما می بینیم که بیشتر انسان ها از این اتفاق بزرگ غافلند و آن را به فراموشی سپرده اند! 
    • از دیدگاه امام علی علیه السلام اسباب غفلت چند مورد هستند:

    1. جهل و نادانی:«من تذکّر بُعد السفر استعدّ» «کسی که به دوری سفر توجه داشته باشد، خود را آماده می‌کند» (نهج البلاغه، حکمت280).غفلت از دوری سفر (مرگ) سبب می‌شود که انسان آمادگی لازم را پیدا نکند.
    2. هوای نفس:«لا عدوّ اعدى على المرء من نفسه» «دشمنى براى انسان بدتر از نفس او نیست»(تمیمی آمدی، 1378، ج2، ص500)
    3. دوستی دنیا
    4. خیال‌زدگی
    5. آرزوهای طولانی
    • پس انسان باید شبانه روز یک مرتبه، دو مرتبه، سه مرتبه، در خود فرو رود. به فکر مرگ بیفتد. 
    • در روایات می‌خوانیم کسی را دفن کردند. وقتی پیغمبر اکرم(ص) رسیدند که خاک روی قبر ریخته بود. آن حضرت دست روی قبر گذاشتند. حمدی خواندند، و به اندازه‌ای گریه کردند که از اشک چشم مبارکشان قبر تر شد. بعد فرمودند:
    • «برای این مکان یک فکری باید کرد. باید عمل کرد. بی‌عمل نمی‌شود». در روایات می‌خوانیم: قبر هر روزه ما را صدا می‌کند. در این عالم غوغائی است.
    • منبع:
    1. نهج البلاغه