در همین رابطه در جریان جنگ صفین و حمله ی سپاهیان معاویه به شهر انبار واقعه ای رخ داد که به خوبی بیانگر جایگاه اجتماعی اهل ذمه در نزد امام علی(علیه السلام) خواهد بود معاویه افسری به نام «سفیان بن عوف غامدی» را دستور داد تا به قلمروی جغرافیایی حکومت امام علی علیه‌السلام یورش آورد‌‌،‌‌ و با قتل و غارت ایجاد وحشت کند. غامدی به شهر (انبار) حمله کرد و با غارت اموال رُعب و وحشت ایجاد کرد. در این میان زنان و مردان غیر مسلمان که در حمایت حکومت اسلامی بودند نیز آسیب دیدند. این خبر امام علی علیه‌السلام را بسیار نگران کرد‌‌،‌‌ در حالی که خشمناک بود و یک طرف عبای آن حضرت بر روی زمین کشیده می‌شد‌‌،‌‌ به «نخیله» کوفه رفت. ابتداء این خبر دردناک را به‌ گوش همگان رساند که:

 

«اینک‌‌،‌‌ فرمانده معاویه‌‌،‌‌ (مرد غامدی) با لشگرش وارد شهر انبار شده و فرماندار من‌‌،‌‌ «حسّان بن حسّان بکری» را کشته و سربازان شما را از مواضع مرزی بیرون رانده است. به من خبر رسید که مردی از لشگر شام به خانه زن مسلمان و زنی غیر مسلمان که در پناه حکومت اسلام بود وارد شد‌‌،‌‌ و خلخال و دستبند و گردنبند و گوشواره‌های آنها را به‌ غارت برد. در حالی که هیچ وسیله‌ای برای دفاع‌‌،‌‌ جز گریه و التماس کردن نداشتند. لشگریان شام با غنیمت فراوان رفتند بدون این که حتی یک نفر آنان‌‌،‌‌ زخمی بردارد‌‌،‌‌ و یا قطره‌ خونی از او ریخته شود‌‌،‌‌ اگر برای این حادثه تلخ‌‌،‌‌ مسلمانی از روی تاسّف بمیرد‌‌،‌‌ ملامت نخواهد شد‌‌،‌‌ و از نظر من سزاوار است.» [1]

 

علامه امینی نیز در الغدیر مشابه این را ذکر نموده است که عمق اهمیت امام علیه السلام بر حفظ اموال و ناموس اهل ذمه تحت حکومتشان را نشان می دهد: «به من اطلاع رسیده که حتى یکى از آن جماعت (مهاجم شامى) وارد خانه زن مسلمان یا زن اهل‏ ذمه‏ میشده و زیور و دستبند او را میکنده و می ربوده است و از چنگ آن (سپاهى مهاجم) جز با خواهش و تمنا و التماس نجات پیدا نمیکرده است. آنوقت در حالیکه از اموال بیغما برده گرانبار بوده‏اند راه خود گرفته‏اند بدون اینکه لطمه‏اى ببینند یا کشته‏اى بدهند. اکنون اگر انسان مسلمان بر اثر این احوال دق مرگ کند نه تنها قابل سرزنش نخواهد بود بلکه بنظر من امرى طبیعى و شایسته رخ داده است.» [2]

 

رعایت آداب و حقوق اسلامی در معاشرت با اهل کتاب 

 

در روایتی در کتاب شریف الکافى آمده است:

 

«در خبر است که وقتى امیر المؤمنین علیه السّلام با یکى از اهل‏ ذمّه‏ هم سفر شد‌‌،‌‌ آن مرد ذمّى پرسید از آن حضرت که اراده کجا دارى اى بنده خدا؟ فرمود: اراده کوفه دارم‌‌،‌‌ پس چون راه ذمّى از راه کوفه جدا شد‌‌،‌‌ حضرت‏ امیر المؤمنین راه کوفه را گذاشت و در جادّه او پا گذاشت‌‌،‌‌ آن مرد ذمّى عرض کرد: آیا نگفتى که من قصد کوفه دارم؟ فرمود: چرا‌‌،‌‌ عرض کرد: پس این راه کوفه نیست که با من مى‏آیى راه کوفه همان است که آن را واگذاشتى‌‌،‌‌ فرمود: دانستم آن را‌‌،‌‌ گفت: پس چرا با من آمدى و حال آن که دانستى این راه تو نیست؟ حضرت فرمود: این به جهت آن است که از تمامى خوش‏رفتارى با رفیق آن است که او را مقدارى مشایعت کنند در وقت جدا شدن از او‌‌،‌‌ هم چنین امر فرموده ما را پیغمبر ما.

 

آن مرد ذمّى گفت: پیغمبر شما به این امر کرده شما را؟ فرمود: بلى‌‌،‌‌ آن مرد ذمّى گفت: پس به جهت این افعال کریمه و خصال حمیده است که متابعت کرده او را هر که متابعت کرده و من تو را شاهد می ‏گیرم بر دین تو‌‌،‌‌ پس بر گشت آن شخص ذمّى با امیر المؤمنین علیه السّلام‌‌،‌‌ پس چون شناخت آن حضرت را اسلام آورد» [3]

 

حکم دادگاه اسلامی به نفع فرد یهودی

 

در طول تاریخ کمتر حاکمی‌‌،‌‌ پادشاهی و قدرتمندی پیدا می‌شود که به قوانین و مقررات کشور خود‌‌،‌‌ و مقررات بین‌المللی و دیگر کشورها در صورتی که علیه او باشد احترام بگذارد‌‌،‌‌و محاکم قضائی او‌‌،‌‌ بر ضد او رای صادر کنند‌‌،‌‌ و او تسلیم حکم آنان باشد. حضرت امیرالمومنین علی علیه‌السلام تنها الگوی اصولگرایی است که از نظر حقوقی به قوانین اسلام و دیگر مقررات ادیان و ملل‌‌،‌‌ احترام می‌گذاشت‌‌،‌‌ و عدالت در قضاوت را تحقق بخشید. از جمله بارز ترین مصداق چنین رویکردی را می توان در ماجرای گم شدن زره امام علی(علیه السلام) مشاهده نمود. این ماجرا از این قرار است: على علیه السلام زرهش را نزد یهودى پیدا کرد و شناخت. گفت: این زره از آن من است که از شتر خاکسترى رنگم افتاده است. یهودى گفت: زره مال من و در دست من است! سپس گفت: قاضى مسلمانان میان من و تو قضاوت کند.

 

آنگاه نزد شریح آمدند... (تا آنجا که مى‏گوید): شریح به على علیه السلام گفت: شما راست می گویید ولى ناچار باید دو تن گواه باشند. امام علیه السلام غلامش‌‌،‌‌ قنبر‌‌،‌‌ و امام حسن را فراخواند؛ و آن دو شهادت دادند که زره از وى است. شریح گفت: شهادت غلامتان پذیرفته است‌‌،‌‌ ولى شهادت فرزندتان را نمی توانیم بپذیریم. گفت: مادر به عزایت بنشیند‌‌،‌‌ آیا شهادت سرور جوانان بهشت را نمی ‏پذیرى؟ به خدا سوگند که تو را به بانقیا خواهم فرستاد تا چهل روز را در میان آنها بگذرانى. آنگاه به یهودى گفت: زره را بگیر. یهودى گفت: امیر مؤمنان همراه من نزد قاضى مسلمانان آمد و او به زیانش حکم داد و او پذیرفت! به خدا سوگند راست مى‏گویى‌‌،‌‌ زره مال شماست. از شترتان افتاد و من برداشتم. گواهى مى‏دهم که خدایى جز خداوند یکتا نیست و محمد پیامبر اوست. على علیه السلام نیز زره را به او داد و مبلغی را به او جایزه داد؛ و در نهایت آن یهودى در جنگ صفین کشته شد.  [4]

 

حرمت اهل ذمه و عدم نگاه سوء به زنان آنان

 

در فرهنگ غنی اسلامی،‌‌ حفظ حرمت انسان ها دارای اهمیت فراوانی است.حفظ نگاه سوء به زنان اهل ذمه وظیفه ی همه ی شهروندان جامعه ی اسلامی است.روایتی از رسول خدا علیه و آله السلام در این باره است که می فرمایند: «زنان ذمّى حرمتى ندارند نگاه به چهره‏ها‌‌،‌‌ موها‌‌،‌‌ گردن‏ها و بدن‏هایشان اشکالى ندارد اگر در این کار قصد شهوانى نباشد.» [5]

امیرالمؤمنین‏ على علیه السلام فرمود: «نگاه به سرهاى زنان ذمّى‏ اشکال ندارد.» [6]

 

اذن خواستن برای ورود به سرا و خانه ذمیان

 

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُیُوتًا غَیْرَ بُیُوتِکُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَتُسَلِّمُوا عَلَى أَهْلِهَا ذَلِکُمْ خَیْرٌ لَّکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ

ای کسانی که ایمان آورده اید،‌‌ به خانه ای غیر از خانه خود،‌‌ بی آنکه اجازت طلبیده و بر ساکنانش سلام کرده باشید،‌‌ داخل مشوید این برای شما بهتر است،‌‌ باشد که پند گیرید

 

در قرآن کریم برای ورود به خانه ی افراد، حریمی تعیین شده است به طوری که اگر آن ها پس از اذن خواهی شما،‌‌ منعی برای حضور مهمان در خانه اشان داشته باشند شما باید برگردید و این یعنی حریم خانه برای افرادش امن است.

 

در سیره امیرالمومنین علیه السلام مصداق بارز عمل به این آیه شریفه است که ایشان برای ورود به خانه اهل ذمه نیز اجازه می گرفتند و حرمت خانه ی آنان را نیز رعایت می فرمودند.

حمزة بن حمران گوید: «من و حسن عطّار با هم بودیم. به امام صادق علیه السلام سلام دادیم. او پاسخ سلام‏مان را داد‌‌،‌‌ سپس منتظر ماندیم تا به ما بگوید داخل شوید حضرت فرمود: چرا داخل نمی شوید؟ آیا مگر اجازه ندادم؟ آیا جواب سلام ندادم؟ این همان اجازه است. اى عراقى‏ها چقدر کارتان شگفت آور است به همان اول (پاسخ سلام) اکتفا مى‏شود. در روایتى آمده است که امیرالمؤمنین‏ على علیه السلام براى ورود به اهل‏ ذمه‏ اجازه می ‏گرفت.» [7]

 

و در آخر اینکه تمسک به سیره و سبک زندگی فردی و اجتماعی امیرمومنان علیه السلام در دوران حکومت و خلافت ایشان خواهد توانست الگویی جامع و مانع در تعامل و برقراری روابط با اقلیت های دینی ومذهبی خواهد بود.

 

........................................................

پی نوشت:

[1]- نهج البلاغه‌‌،‌‌خطبه 27 

[2]-  علامه عبد الحسین الامینى، الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 9، ص 422، دائره المعارف فقه اسلامی، قم، بی تا

[3]- شیخ کلینی، الکافی، ج 2، ص 670، اسلامیه، تهران، 1362

[4]ابونعیم، ‌‌احمد بن عبدالله، اسکندرانی‌‌،‌‌ سعید سعدالدین خلیل، حلیه الاولیاء و طبقات الاصفیاء، ج 4، ص 139‌‌، ‌‌بیروت‌‌،‌‌ دار احیاء التراث العربی1421 ق

[5]19  ابن اشعث، محمد بن محمد، الجعفریات، ص82، مکتبه النینوی الحدیثه، بی تا

[6]  همان

[7]-   طبرسی، علی بن حسن، ص196، المکتبه الحیدریه، نجف، 1385ق