شما دیدید بعضى از مسئولین ما در همین ایام گفتند که بعد از مذاکرات، دیگر هر حرفى را نمیشود زد! یعنى دیگر مراقب باشید و دهانتان را ببندید و دوره آن ادبیات امام که میگفت "آمریکا هیچ غلطى نمیتواند بکند" و "اسرائیل باید از بین برود"، دیگر تمام شده است!

اینها خطرناکند، اینها دارند ریشه خط امام را دانسته یا ندانسته، خواسته یا نا خواسته میزنند. این فکر ، درست نقطه مقابل و صدو هشتاد درجه، مخالف خط امام است. میگویند مواظب حرف زدنمان باشیم، تا یک وقت آمریکا و غرب ، ناراحت نشوند. اما امام میگفت کارى کنید که دشمن از شما عصبانى باشد، امام میگفت ، هروقت دیدید آمریکا و دشمنان دارند از شما تعریف میکنند، بدانید یک غلطى کرده اید. بعد برخى ها میگویند حرف زیادى نزنیم که اینها ناراحت نشوند! واقعا ساده لوح اند که فکر میکنند، دشمن میخواهد بیاید مشکلات ما را حل کند. اینها عقلانیت است یا سفاهت؟! 
کدام تجربه تاریخى این را تایید میکند؟ کدام استدلال عقلى این را میگوید؟ کدام دلیل شرعى این را میگوید؟ قرآن صریحاً خلاف این حرف را میزند.

امام میگوید استقلال فکرى بعضى را گرفته اند. همه اش دنبال این هستند که غرب چه میگوید و چه میخواهد. امام در بیست و یک خرداد پنجاه و هشت میگوید، ما که جمهورى اسلامى را میخواهیم مستقر کنیم، میخواهیم حسابمان را از غرب جدا کنیم.

میگوید آقا! ما اصلاً به معیار هاى غربى هیچ کارى نداریم، تمام. ما برنامه دیگرى داریم، برخى معیارهاى ما با شما تفاوت دارد، ما در زمین شما نمیخواهیم بازى کنیم.اهداف، شعارها، ارزشها و روشهاى ما با شما یکى نیست، گرچه اشتراکاتى داریم. امام میفرماید، اما یک دسته غربزده ها در فکر این هستند که جمهورى اسلامى، اسلامى اش نباشد، همان جمهورى باشد که غربى ها خوششان میاید. امام میگوید برخى از اینها خائن اند، برخى خیانت کار هم نیستند اما از بس به آنها تزریق و تعلیم شده، باورشان آمده که غرب فلان و بهمان است.

اینهایى که فکرشان اینطور شکل گرفته، عامل نفوذ غرب در جمهورى اسلامى اند. یا آگاهانه، یا نا آگاهانه، نتیجه کارشان ، انحراف جمهورى اسلامى از مسیر انقلاب و امام است.

"پایان مرگ بر استکبار، پایان انقلاب اسلامى است"