چشم انداخته بود به چهره ی پیامبر که کمی آرام ش کند دیدن رخسار رحمة للعالمین... سپس گفته بود: چگونه پریشان نباشم؛ یا رسول الله؟ که هر روز که شما را نمی‏بینم، دلم تنگ می‏شود و می‏گیرد و احوالم پریشان و اندوهناک میشود. و امروز یکباره به یاد فردای قیامت افتادم؛ فکر کردم اگر خدای نکرده اهل دوزخ باشم، هرگز بوی شما را هم نخواهم شنید و اگر از اهل بهشت هم باشم، یقیناً در جایگاه شما نخواهم بود و از دیدار شما محروم... حق بدهید که فکر کردن به آن اوضاع هم خاطرم را آشفته و پریشان کند.

و اینجا بود که خدا بر قلب پیامبرش آیات ۶۹ و ۷۰ سوره ی نساء را نازل کرده بود، که:

کسی که خدا و رسول خدا را پیروی کند، در قیامت همنشین کسانی خواهد بود که خداوند نعمتش را بر آنها کامل کرده است. (همان) پیامبران و صدیقان و شهیدان و صالحان، و آنها رفیق های خوبی هستند. این موهبتی است از طرف خدا و کافی است که خدا به (حال و اعمال بندگان) آگاه است...

لبخند نشسته بود بر صورتش و دلش شاد شده بود که خداوند خوش بشارتی داده بود...

و اینچنین است مقام شیفتگان آن حضرت...

* قبل تر که میرسیدم به تعقیبات نماز مغرب، به آن تکه اش که میگوید: و جوار نبیک... با خودم میگفتم: آخر مرا چه به این حرف ها و خواستن ها؟ وقتی انقدر دستم خالی ست. مگر میشود؟!

یک بار که با خواهرک هم صحبت شده بودیم، حرف کشید به اینها، برایم از چیزی که شنیده بود، تعریف کرد که:

میگویند در آن دنیا، دو نفر با اعمال مساوی، اما جایگاه متفاوتی در بهشت قرار میگیرند. سوال میکنند که چه طور؟ میگویند: او که جایگاه بهتری دارد، برای آن جایگاه دعا میکرده و آن یکی نه.

گفت که باید بخواهیم تا روزی مان شود...

از آن به بعد، اصلا دعای آمده در تعقیبات نماز مغرب را به ذوق همین تکه ی آرزو و دعا بر هم‏جواری با رسول خدا می‏خوانم...

           اللهمَّ انّى أسئَلُکَ مُوجِباتِ رَحمَتِکَ و عَزائمَ مَغفِرتِکَ و النَّجاةَ مِنَ النّارِ و مِنْ کُلِّ بَلیةٍ

          و الفَوزَ بالجَنَّةِ و الرِّضوانَ فی دارِالسَّلامِ و جَوارِ نبیکَ محمّدٍ علیهِ و آلِهِ السَّلام...

خواندن روایت فوق و آن آیات هم که ذوق‏م را بیشتر می‏کند، جای خود...

 ضمنا سخت نگیرید، ماجرا به روایت من تصویرسازی شده، از اینجا می‏توانید ساده، با توضیح و سندش را بخوانید.

 

پیامبر اکرم صلّ الله علیه و آله و سلم می‏فرمایند: سوگند به خدا، بنده ای به ایمان (کامل) دست نمی‏یابد، مگر اینکه من در نزد او محبوب‏تر از جان پدر و مادر و همسر و فرزندان و سایر مردم هستم.

 

* برای ولادت آن خُلق عظیم بود... و یادداشت های نفیسه مرشدزاده برایش خواندی اند: این و این.

 

هر بار که این را میخوانم، پر از حس خوب میشوم.

* عنوان برگرفته از این شعر جناب "وحید قاسمی"ست:

خدا کند به نگاهی شویم مقدادش/ شویم ساکنِ خوشبختِ شیعه آبادش

خداکند که بخواهد ابوذرش باشیم/ کنار گنبد خضراء، کبوترش باشیم

بخند حضرت آقا که یاسرت باشم/ بهشت هم بتوانم مجاورت باشم

من از تبار ارادت، ز کوی سلمانم/ هزار مرتبه شکر خدا، مسلمانم...