اسلام که ما آنرا خاتم ادیان و کاملترین دین میدانیم، حتى مادى ترین ابعاد زندگى را هم با معنویت گره میزند.هیچ بُعد زندگى شما خالى از عرفان و معنویت،اخلاق و احکام اسلام نیست.

من گاهى فکر میکردم که مثلاً در مفاتیح که میگوید وقتى وارد دستشویى میشوید فلان ذکر را بگویید ، براى چیست؟ با خودم میگفتم ،آخر دستشویى مگر جاى ذکر گفتن است؟! تا مدتها واقعاً در ذهنم مساله بود که چرا براى این مسائل پیش پا افتاده ذکر وجود دارد.

بعداً با دیدن دیگر مکاتب و عرفان ها در شرق و غرب ، به جواب سوالم رسیدم. شما مکاتب عرفانى هندى و چینى را ببینید، عرفان سرخ پوستى را بروید ببینید که وقتى میخواهند به شما ارتقاء نفسانى و معنوى بدهند، اول از همه توصیه میکنند که جنبه جسمانى و طبیعى تان را به کلى سرکوب کنید. بعضى از راهبان شرقى در کوههاى هیمالیا ، براى اینکه اهل عبادت و دورى از گناه باشند، چشم هایشان را کور میکنند و خودشان را عقیم میکنند ، براى اینکه غریزه جنسى به آنها فشار وارد نکند. خلاصه یک نوع تقوى زورکى با سلب امکان گناه.

اینها بُعد جسمانى انسان را نادیده میگیرند و ازدواج، خوراک،کار و تلاش اقتصادى و سیاسى و حضور در صحنه مبارزه با ظلم، با معنویت آنها منافات دارد. از آنطرف هم نوع دیگرى از افراط در غرب وجود دارد که میگوید فقط به جسم توجه کن و لذتهاى جسم . منطق نظام سرمایه دارى لیبرال این است، اصالت ثروت، اصالت قدرت ، اصالت لذت

اسلام حد تعادل را گرفته و میگوید مادى ترین عمل در زندگى تو چیست؟ غریزى تر و مادى تر و طبیعى تر از آمیزش جنسى، دستشویى رفتن و غذا خوردن، در زندگى ات وجود دارد؟ دیگر حیوانى تر از اینها عملى وجود دارد؟ اسلام براى همه اینها به ما آموزش داده است و حتى دستور ذکر داده است! براى اینکه میخواهد بگوید دستشویى رفتن ات را هم کارى کن که در مسیر تکامل ات باشد. نگو که این دستشویى رفتن یک قطعه از زندگى است که ارتباطى با معنویت من ندارد، ما آنرا هم با معنویت تو مرتبط میکنیم. هرکار اجتماعى، سیاسى و اقتصادى ات را هم اگر با نیت درست و در چهارچوب شریعت انجام دهى، همان عبادت است، مثل نماز، و همان تو را به تکامل میرساند.

حضرت عباسى این نوع نگاه ، در کدام مکتب عرفانى در دنیا مشابه دارد؟ که همه نیازهاى طبیعى شما را ببیند و از همه اینها پلکان بسازد براى ارتقاء روحى و عرفانى شما

این است که در اسلام دین از سیاست جدا نیست، دین از اقتصاد جدا نیست و خلاصه دین از هیچ چیزى جدا نیست.