خب راستش هیچ وقت به قرآنی که آیاتش به چیزی غیر از مدح علی یا توبیخ دشمنانش تفسیر شود، ایمان نیاورده‌ام. سوره‌ی صدم هم همین طور است. وقتی نازل شد که بنی سلیم، دوازده هزار نفر را جمع کرده بودند که برای کشتن محمد و علی، تا آخرین قطره‌‌ی خون شان بجنگند. خبرش را جبرئیل به پیامبر داد و رسول خدا «بعضی‌ها» را فرستاد برای جنگ اما آنها جنگ‌نکرده برگشتند.

بعد از آن، «بعضی‌ها» ی دوم هم به همین خفّت دچار شدند. پیامبر، مُهر تخلف جنگی و خیانت نظامی را بر پیشانی‌شان کوبید و علی را طلبید. تمام آبرویش را وسط میدان آورد و گفت: خدایا! اگر من پیامبر ِ تو ام، علی را پیروز کن. 


علی، سپاه را طوری سِیر داد که گفتند: «الان است که مرکب‌های‌مان تلف شوند.» اما سرعت حرکت سپاه، برای غافل‌گیر کردن ِ کفاری که منتظر مسلمانان بودند، ضروری بود. وقتی نزدیک شدند، راهی را انتخاب کرد که خبرگان کارزار فهمیدند جنگ به نفع علی مغلوبه خواهد شد و بیشتر از پیش رسوا می‌شوند. هر چقدر مزوّرانه گفتند که: «قبل از رسیدن به دشمن، درندگان ِ این راه، ما را خواهند درید» علی نپذیرفت. وقتی سپیده سر زد، سپاه علی طوری بر کفار ِ از همه جا بی خبر تاخت که فقط توانستند زیر سمّ ستوران لگد کوب شوند. یعنی آخرین نفر از سپاه اسلام به معرکه نرسیده بود که همه‌ی مردان جنگی ِ دشمن، کشته یا اسیر شده بودند.


همان موقع در مدینه، پیامبر وقتی سوره‌ی حمد ِ نماز صبحش را تمام کرد، سوره ی جدیدی خواند که مو را بر تن همه‌ی اهالی مسجد راست می‌کرد: والعادیات ضبحاً فالموریات قدحا ... خدا در قرآنش و پیامبر در نمازش داشتند به صدای نفس اسب‌های سپاه علی مباهات می‌کردند و با جرقه‌هایی که حاصل برخورد سم اسبها با سنگها بود، به منافقان فخر می‌فروختند. بعد هم به روشی که علی در جنگ انتخاب کرد، نازیدند: فالمغیرات صبحاً فاثرن به نقعا فوسطن به جمعا همان هایی که صبح حمله کردند و گرد و خاک کردند و ناگهانی در وسط جمع دشمن قرار گرفتند و آنها تار و مار کردند. 

خدا همه‌ی این قسم‌ها را پشت سر هم ردیف کرد تا بگوید: إن الانسان لربّه لکنود تا بگوید همان «بعضی‌ها» چقدر نسبت به علی «کنود» هستند و کفران نعمت می کنند. خدا این قسمها را خورد تا بگوید عمق دشمنی و عناد آن بعضی‌ها نسبت به علی چقدر زیاد است و فقط درقیامت است که غلظت این کینه‌ها معلوم می‌شود: افلا یعلم اذا بعثر ما فی القبور و حصّل ما فی الصدور ... قضیه‌ی سوره صدم یعنی سوره عادیات این است.

ـــــــــــــــــــــــــ

ما با اینکه دشمن شما نیستیم، اما صدها سال دوری از شما باعث شده بعضی رفتارهای آنها در ما هم رسوب کند. می‌دانیم که شما هم مانند پدرتان، آماده‌اید که کفر را تار و مار کنید و نفاق را به رسوایی بکشانید اما خب جنگ سخت است، تحملش را نداریم و با خیلی از محاسبات ما جور در نمی‌آید. وارثان ِ همان کفّار حربی دست در دست نواده‌های همان «بعضی‌ها» گذاشته اند و جای سالم بر پیکر یمن باقی نگذاشته‌اند اما ما هنوز مبتلا به حساب و کتاب «هزینه ـ فایده» ی مادّی هستیم. 

پس یا بن الطور و العادیات 

خودتان فکری به حال ما بکنید 

ای پسر ِ سوره‌ی عادیات


 یا بن الطور و العادیات یکی از فرازهای ندبه های جمعه است و آدم را یاد علی می اندازد


توضیحی که درباره ی سوره داده ام، عین روایاتی است که در ذیل سوره وارد شده و «الانسان» در اینجا را همان «بعضی ها» معرفی کرده است.

گذشته از اینها، نفس نزول این سوره، آن قدر برای سران نفاق گران تمام شده که مفسّرین ِ طرفدار

اساساً سوره را مکّی دانسته اند و گفته اند: آیات ابتدایی سوره، توصیف اسبان جنگی نیست، توصیف شترانی است که حاجیان را به مکّه می برد:))


 فقط_حیدر_امیرالمومنین_است