شاید برای افرادی که اندک اطلاعی از تاریخ دارند، قبول کردن این مطلب سخت باشد که بخش گسترده‌ای از اسپانیای امروزی و آندلس دیروزی مسلمان بوده‌اند. اما در یک دوره تاریخی و فعالیت‌های گسترده‌ای که برای فروپاشی تفکرات اسلامی در آن منطقه انجام شد.

اکثریت مردم باورها و اعتقادات اسلامی خود را از دست دادند. دو علت اساسی را برای تغییر آئین در آندلس ذکر کرده‌اند؛ اول اختلافات و نزاع‌های حاکمان اسلامی، دوم حرکت برنامه‌ریزی شده که شرایط عیاشی، زنبارگی و فساد را در بین مسلمانان ایجاد کردند.

آندلسی که زمانی مرکز مسلمانان اروپایی بود، تبدیل به منطقه‌ای شده است که مسلمانان جمعیت بسیار قلیلی دارند. تجربه تاریخی آندلس نشان می‌دهد که مخالفان اسلام بهترین شیوه مقابله و حذف با اسلام را دو شیوه اختلاف‌افکنی و ترویج فحشاء برای ضربه‌زدن و نابودی سرزمین‌های اسلامی می‌دانند، چراکه اگر بخواهند در جنگ با مسلمانان مقابله کنند، مسلمانان با توجه به روحیه جهاد و شهادت‌طلبی که در آنها وجود دارد با اتحاد و انسجام بسیار بالایی در مقابل دشمنان خارجی به مقابله خواهند پرداخت. جنگ‌های صلیبی و جنگ‌هایی که در سده اخیر در کشورهای اسلامی رخ داده گواه این مدعاست.

در واقع جنگ گرم و سخت برای اعمال فشار بر مسلمانان و تسخیر کردن سرزمین‌های اسلامی راهکار مناسبی نیست بلکه جنگ نرم با دو تاکتیک اختلافات و نزاع‌های داخلی و تغییر عقاید و باورهای آدمی از طریق بی‌بندوباری و فساد بهترین شیوه برای فرسایش و غلبه بر سرزمین‌های اسلامی است. تفرقه و فساد بنیادهای ایستادگی یک جامعه را در مقابل دشمن می‌سوزاند.

مشکلات و ناهنجاری‌های فرهنگی امروز ایران که روز به روز بر دامنه آن افزوده می‌شود. باعث نگرانی و به وجود آوردن شرایطی شده است که کشور را در یک شرایط چالشی و کشمکش داخلی قرار داده است. معقوله بد‌حجابی، رابطه‌های آزاد و بی‌قید و شرط و نامشروع، بی‌بند و باری‌های جنسی، افزایش طلاق، کاهش ازدواج، کاهش نرخ باروری، آسیب‌دیدگی جدی سلامت روان جامعه و… از جمله این مشکلات است. اما در شرایط موجود جدال‌هایی که متأسفانه اتفاقاتی رخ می‌دهد، نه تنها باعث بهبود نخواهد شد، بلکه باعث تشدید و وخیم‌تر شدن معضلات فرهنگی خواهد شد.

به طور کلی فضای جامعه را از لحاظ دینی و فرهنگی به دو جریان یا گروه می‌توان تقسیم‌بندی کرد؛ گروه اول قشر دین‌مدار جامعه که همه چیز را در اسلام جست‌وجو می‌کنند. روی احکام و شرایع اسلام تأکید جدی دارند و با غرب و مدرنیته سر جدال و ناسازگاری دارند، امریکا، انگلیس، اسرائیل را کشورهای سلطه‌طلب و مستکبر دنیا می‌دانند و سر سازش با آنها ندارند. طبقه موسوم به حزب‌اللهی که به دنبال ایده‌آل‌های اسلامی هستند را می‌توان مصداق بارز این گروه دانست، عالمان حوزوی بیشتر جریان داری چنین گروهی را انجام می‌دهند.

گروه دوم بیشتر وجه اخلاقی مبتنی بر اقتضائات دنیای مدرن را مد نظر دارند، فرد مسلمان خوب را کسی می‌داند که مثلاً دروغ نگوید، غیبت نکند و مهربانی کند و… و خیلی دین ظهور و بروز جدی در رفتار و اعمال آنها ندارد. دین صرفا در محدوده شخصی آنها کارکرد کمی دارد. خیلی اهتمام جدی به احکام و واجبات دینی ندارد؛ به طور مثال خود را مقید به نماز، حجاب، روزه، امربه معروف و نهی از منکر و… نمی‌دانند.

اگر نگوییم دارای گرایش و همسویی نسبتا زیاد با غرب هستند ولی قطعاً سر ناسازگاری و جدال با غرب را ندارند. چنین گروهی مدرنیته را تمدن بزرگ و خوب می‌دانند و به دنبال تمدن‌سازی اسلامی یا اینکه هر چیزی را با پسوند اسلامی دنبال کنند، نیستند. در شبیه شدن و همراه شدن با غرب در شئون مختلف زندگی ابایی ندارند و ترجمه و دنباله‌رو غرب بودن در فرهنگ، اجتماع، سیاست، علوم و… هستند. شبه روشنفکرانی که از صدر مشروطه تا به امروز وجود داشتند، چنین جریانی را مدیریت و رهبری می‌کنند.

گروه اول، گروه دوم را مردمی غربزده، از خودباخته فرهنگی و بیگانه با فرهنگ خویشتنی می‌دانند که کرنش در مقابل غرب را یک حقارت برای محسوب می‌شود. گروه دوم، گروه اول را مردمانی متعصب، تندرو و افراطی که با این گونه رفتار خشک و متحجرانه باعث دور شدن مردم از دین و بیشتر شدن دشمنان غربی ایران می‌دانند.

گروه اول در سیاست با غرب کاملاً سر ناسازگاری و تقابل دارد و گروه دیگر با رویکرد مسامحه‌انگاری و خوش‌بینی نسبت دائماً به فکر نتیجه گرفتن در مذاکرات و ارتباطات با غرب هستند. در دهه‌‌های اخیر به جهت سیاسی طیف گروه اول را بیشتر حزب اصولگرایان و گروه دوم را حزب اصلاح‌طلبان نمایندگی می‌کنند.

از صدر مشروطه تا امروز که نزدیک به دویست سال می‌شود، این دو گروه سر ناسازگاری داشته‌اند و گاهی اوقات باعث شکاف و برهم زدن وحدت ملی شده است ولی متأسفانه در سال‌های اخیر شکاف و گسست بین این دو گروه یا جریان بیشتر می‌شود و وضعیت بحرانی را برای آینده احتمال می‌دهد که وحدت ملی ایران را در یک حالت بحرانی قرار دهد.

خیلی از دعواهای اخیر بر سر وضعیت بد فرهنگی است و به طور خاص وضعیت بد‌حجابی که متأسفانه شایع است. دولت نحوه مقابله با ناهنجاری‌های فرهنگی را برخوردهای زوری و قهری نمی‌داند اما در مقام ایجاب برای بهبود وضعیت فرهنگی کشور هنوز در حال و هوای دوران انتخابات است. حال آنکه دیگر دولت باید به جای حرف زدن در مقام عمل برآید و کارهای جدی در خصوص آنچه شعارش را می‌دهد انجام دهد.

البته این به معنای برخوردهای قهری، تند و یکباره برای درست کردن ناهنجاری‌های فرهنگی نیست ولی با سخنرانی و ژست شخصیت فرهنگی و فرهیخته گرفتن نمی‌توان کشور را اداره کرد. آقایان باید به صراحت بگویند بالاخره این وضعیت پوشش در کشور زشت و ناپسند هست یا نیست؟ چراکه در این تقابل‌های فعلی آن چیزی که پنهان می‌شود، موضع حق است و باعث سردرگمی و ایجاد اختلاف و تنش بین مردم می‌شود.

اعتدال یعنی اینکه موضع حق داشته باشیم. حق این است که بد‌حجابی امری زشت و نامشروع است و این حداقل موضعی است که می‌توان گرفت.

با اندکی تجربه شخصی از برخورد با آدم‌های موجود در جامعه شاید بتوان گفت خیلی از دخترها و پسرهای بد‌پوشش فعلی طرفدار دولت و نظام هستند ولی متأسفانه گاهی آزادی را در مدل پوشش و ارتباط با جنس مخالف و… می‌دانند. خیلی از خانم‌های بدحجاب از سخنان رئیس‌جمهور برداشت دفاع از خودشان را می‌کنند و معتقدند دولت خیلی با پوشش و آزادی‌های ارتباطی و… مشکلی ندارد.

اگر دولت بدحجابی و مشکلات فرهنگی موجود را منکر و زشت می‌داند، باید خیلی شفاف بیان کند. سخنان چند پهلو باعث می‌شود فردی که اعمال منکری را انجام می‌دهد خود را در موضع حق ببیند و در طرف مقابل طیف مذهبی جامعه هم خود را کاملاً حق و فرد مقابل را در موضع باطل می‌بیند و این باعث نزاع و درگیری خواهد شد.

دولت نباید گاهی به ادا، گاهی به اصول بازی از خودشان در بیاورد و موضع خود را برای مشکلات فرهنگی موجود صریح و شفاف بیان کند. حال ممکن است دولت در شیوه پرداخت به معضلات فرهنگی کشور نظر متفاوتی داشته باشد که باید آن را در حیطه اجرایی کشور نشان دهد.

متأسفانه تقابل در کشور دارد شکل کاملاً رسمی تشکیلاتی و حزبی به خود می‌گیرد. گویی هر کسی در حال یارگیری و لشکر‌گیری برای مقابله با جریان مقابل است. آنچه باعث نگرانی زیاد و وضعیت بسیار خطرناکی می‌شود این است که بر موضع حق ایستادگی نمی‌شود و حقیقت در حال رنگ باختن است. فاجعه‌آمیز‌ترین اتفاقی که در این تقابل‌ها در حال رخ دادن است، این است که موضع حق در حال مستتر شدن است. بالاخره بدپوششی منکر هست یا نیست؟

به طور مشخص در معقوله فرهنگ گروه دوم بسیاری از هنجارهای فرهنگی که برای گروه اول زشت و ناپسند است را با رویکرد اباحه‌گرایانه‌ای که دارند، نه تنها زشت و منکر نمی‌دانند، بلکه به دنبال مشروع و گسترده کردن آزادی هستند. آزادی از جنس زیر پا گذاشتن احکام و شرایع اسلامی مثل حریم در پوشش که یکی از مصادیق می‌باشد.

دولت برای آنکه دایره جمعی را گسترده کند و گروه اول و دوم در جامعه را به هم نزدیک کند، بیشتر رویکرد چند پهلویی در موضع‌گیری‌ها را پیش گرفته است. مثلاً یک موقع آنقدر مفهوم حزب‌اللهی را با تساهل و تسامح در ایران گسترده و عام شمول در نظر می‌گیرد و همه مردم ایران را حزب‌اللهی می‌نامد که دیگر مفهوم حزب‌اللهی از آن کارکرد اجتماعی خاص خارج می‌شود.

از طرفی اینطور تبلیغ می‌شود که بد‌حجابی یا روابط آزاد و نامشروع نوعی مبارزه با حکومت است؛ چراکه جمهوری اسلامی بیش از هرچیز بر پایه‌های اعتقادی مردم استوار شده است و وقتی آن اعتقادات با فساد نابود شد، دیگر اسلام معنایی ندارند.

تأسف بیشتر این است که جریان اجتماعی که فکر می‌کند باید هرچه بیشتر رفتارهای ضد هنجار از خود نشان بدهد، جریان اصلاحات برای آنکه قوام سیاسی داشته باشد از آنها حمایت می‌کند. در حالی که اصلاح‌طلبان باید موضع‌های صریح و شفاف درباره خط قرمزها و اصول اعتقادی و اخلاقی اسلام بگیرند؛ به طور مشخص بد‌پوششی و روابط آزاد و نامشروع را تقبیح کنند.

از طرف دیگر طیف اصولگرا و مذهبی جامعه با توجه به مبانی دینی، هیچگاه زیر بار چنین رفتارهای هنجار‌شکن نخواهد رفت. لذا یک گروه فساد می‌کند برای مقابله و آن را یک کار انقلابی و همسو با آزادی فردی می‌داند و روز به روز بر دامنه ناهنجاری‌ها و فساد اخلاقی در جامعه می‌افزاید. گروه دیگر با سخنان تند و گاه عمل‌های سرکوب‌گرایانه به مقابله می‌پردازند. چنین تقابلی که در کشور جریان دارد، آشوبی را ارمغان می‌دهد که بسیار برای مردم ایران خطرناک و سخت خواهد بود.

در تمامی کشورهایی که قطب‌بندی‌های مختلف سیاسی دارند، با اینکه دچار اختلاف نظر هستند اما به طور قطع بر سر مسائل منافع ملی چه در وجه سیاسی- اقتصادی چه از منظر فرهنگی- اجتماعی دارای خط قرمزهایی هستند. خط قرمز وقتی رخ می‌نمایاند که حقیقتی که باید روی آن تأکید داشت مشخص و روشن باشد.

اما متأسفانه در ایران تقابل بین دو جناح سیاسی کشور تبدیل به جدالی شده است که در حال از بین بردن منافع و حقیقت‌های مشترک است که باعث جابه‌جا شدن خطوط قرمز در زمینه‌های مختلف فرهنگی، اجتماعی و سیاسی است. در غبار درگیری و تقابل یک جامعه آنچه پنهان می‌شود حقیقتی است که باعث پایان دادن به درگیری‌ها شود. وقتی که حقیقت رنگ باخت، درگیری و نزاع پایان نخواهد یافت؛ لذا در چنین تقابل داخلی که باعث در حجاب رفتن حقیقت می‌شود، خدا رحم کند دچار یک آندلس ایرانی نشویم