عدالت و حق را آنقدر ریز تعریف مى کند به اندازه اینکه یک الاغ یا اسبى، ده دقیقه تحمل کسانى که لازم نیست آن بالا بنشینند را نکند. آیا میشود گفت این مکتب کلى گویى کرده و فقط شعار عدالت را داده؟ در باره انسان هزاران بار ریزتر از این وارد شده است.

اینها گفته نمیشود اصلا، نه میخوانیم ، نه میشنویم و نه به هم مى گوییم، نه راجع به آن فکر مى کنیم و نه در باره آن پایان نامه مینویسیم. مى گویند اینها ایدئولوژیک است، علمى نیست. علمى چیزهایى است که از غرب بگویند علمى است... خبر رسید به حضرت که یک مسلمانى به یک مسیحى یا یهودى زمینى را فروخته و گران فروخته است.

آنجا حضرت احضارش مى کنند و تعبیرشان این است:" له ما لنا و علیه ما علینا،مسلما او کان کافرا" سود او سود ماست و ضرر او ضرر ماست،چه مسلمان باشد و چه کافر."له ما لاهل الله و علیه ما علیهم" منافع این آدم ولو اینکه از ما نیست ولى زیر سایه حکومت اسلامى دارد زندگى مى کند،منافع ماست و ضررش ضرر مسلمانان است.

تعبیر از این بلندتر در شرق و غرب عالم در کدام مکتب حقوقى هست؟ همین یک جمله به نظر من کافیست که سرفصل صدها رساله در باب حقوق بشر بشود.

یکى از مشکلات ما این است. مثلا در غرب "هایدگر" یک جزوه کوچکى نوشته در باره یک مساله اى، صدها و هزاران حاشیه و شرح بر آن میزنندو هر کدام از اینها یک پایان نامه حساب میشود براى دکترى که برود پروفسور شود، بعد گاهى رساله پیدا میشود که نوشته شده در باره یک جمله او. مثلا "جان لاک" یکجا یک جمله اى گفته در باب تساهل و تسامح،که هم اشکال فلسفى میشود به آن کرد و هم قابل بحث از نظر حقوقى و اخلاقى است اما صدها مقاله علمى در باره آن نوشته میشود، بعد ما هزاران جمله از این جملات در معارفمان داریم، هیچکس نه در باره اینها فکر مى کند و نه بحث. اینها ماده منابر است براى شبهاى مذهبى. سالى چند شب مذهبى داریم که براى این کارهاست

استاد رحیم پور ازغدی

‫#‏حقوق‬#بشر#عدل ‫#‏عدالت‬#على