لرزه افتاده به اندام یمن با هر بمب
وای بر من اگرم هیچ نلرزد بدنم

در حمایت ز نوامیس تشیع امروز
مالکم ، یاسرم ، عمارم ، اویس قرنم

دست و پا قطع شد از کودک و مرد و زن و من
خجل از این که نیفتاده خراشی به تنم

در غم اهل عراق و یمن و شیعه ی شام 
" دیده دریا کنم و صبر به صحرا فکنم "

گر چه دستم نرسد بر گلوی آل سعود
لااقل تیغ کشم بر سرشان با سخنم

خوف و ترسی به دلم راه ندارد از مرگ
زیر سر داشته ام در همه عمرم کفنم

کاش باشم من وآن روز که او می آید 
در رکابش سر کفار به شمشیر زنم