روزی ناصر الدین شاه علما و ادیبان را گرد هم می آورد و از آنها می خواهد تا معنی قسمتی از شعر حافظ: (بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت) را برایش شرح دهند. هریک از آنها تعریفی از این شعر می کنند ولی ناصرالدین شاه راضی نمی شود .
روزی ناصر الدین شاه علما و ادیبان را گرد هم می آورد و از آنها می خواهد تا معنی قسمتی از شعر حافظ: (بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت) را برایش شرح دهند. هریک از آنها تعریفی از این شعر می کنند ولی ناصرالدین شاه راضی نمی شود .
رزمنده ای تعریف میکرد که....
برای گرفتن جیره افطار ته صف بودم، به من آب نرسید .
بغل دستیم لیوان آب رو داد دستم، گفت: من زیاد تشنه نیستم، نصفش رو تو بخور.
فرداش شوخی شوخی به بچه ها گفتم: از فلانی یاد بگیرید، دیروز نصف آب لیوانشو به من داد، بچه ها گفتند: لیوانها همه نصفه بود !!
( شادی روح شهدا صلوات )
چندی پیش، مقالهای در مجله تایم منتشر شد که نویسندهاش ادعا میکرد، آنچه «مطالعه عمیق» نامیده میشود بهزودی از بین خواهد رفت؛ چرا که میزان مطالعه عمیق میان آدمها کمتر شده و این روزها دیگر آدمها سرسری کتاب میخوانند و با وجود مطالب خلاصه شده اینترنتی تعداد خوانندههای کتابها روز به روز تقلیل پیدا میکند.
علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را که به ماسوا فکندی همه سایهی هما را
آیت الله العظمی مرعشی نجفی بارها می فرمودند شبی توسلی پیدا کردم تا یکی از اولیای خدا را در خواب ببینم. آن شب در عالم خواب, دیدم که در زاویه مسجد کوفه نشسته ام و وجود مبارک مولا امیرالمومنین(علیه السلام) با جمعی حضور دارند.
حضرت فرمودند: شاعران اهل بیت را بیاورید. دیدم چند تن از شاعران عرب را آوردند. فرمودند: شاعران فارسی زبان را نیز بیاورید. آن گاه محتشم و چند تن از شاعران فارسی زبان آمدند.
در آن بخش از دعا که قرآن ها را برابر چهره می گیرند،قرآن را به شکل استخاره باز کرده و روبروی چهره می گیریم. آنجا هم که بنا است قرآن بر سر گذاشته شود بدون این که صفحه باز شده تغییر کند آن را روی سر قرار دهید. به این شکل که قرآن به شکل باز شده و رو به بالا باشد.
یکى از ملاکهاى پیامبر اکرم براى سبک زندگى دینى، میزان مدارا و رفق در جامعه و میزان خشونت و درگیرى و استرس است. این یکى از علائمى است که پیامبر معرفى مى کنند.
استاد رحیم پور ازغدی
، مردی حاشیه خیابان بساط پهن کرده بود،
زردآلو هر کیلو 2 تومن،
هسته زردآلو هرکیلو 4 تومن.
یکی پرسید چرا هسته اش از زرد الو گرونتره؟!
کوهنوردی که خیلی به خود ایمان داشت قصد بالا رفتن از کوهی را کرد. تقریباً نزدیک قله کوه بود که مه غلیظی سراسر کوه را گرفت. در این هنگام از روی سنگی لغزید و به پایین سقوط کرد. کوهنورد مرگ را جلوی چشمانش دید و در حال سقوط از صمیم قلب فریاد زد: «خدایا کجایی!»
برای تبلیغ به روستایی رفته بودم ،پیرمردی که شغلش دامداری بود، نقل میکرد:
پیرمرد می گفت:
گرگی در اتاقکی در آغل گوسفندان ما زاییده بود و سه چهار توله داشت واوائل کار به طور مخفیانه مرتب به آنجا رفت و آمد می کرد و به بچه هایش میرسید ، چون آسیبی به گوسفندان نمیرساند وبخاطر ترحم به این حیوان و بچههایش، او را بیرون نکردیم، ولی کاملا او را زیر نظر داشتم.
روزی سلطان محمود بر لب ایوان بارگاه خود قدم می زد.زن زیبایی دید.یک دل نه صددل عاشق زن شد. به پیرزن مکاری دستور داد که به فلان خانه برو وببین شوهر آن زن زیبا کیست؟
پیرزن لباس گدایی پوشید وپرسان پرسان خودش را به در خانه ی آن زیبا رسانید وکم کم سر حرف را باز کرد وفهمید که شوهر آن زن نجار است.
در یک مدرسه راهنمایی دخترانه خدمت میکردم و چند سالی بود
که مدیر شده بودم.
قرار بود زنگ تفریح اول، پنج دقیقه دیگر نواخته شود و دانش آموزان به حیاط مدرسه
بروند.
در همین هنگا م، مردی با ظاهری آراسته و سر و وضعی مرتب در دفتر مدرسه حاضر شد و
خطاب به من گفت:
استاد حسن عباسی
در 1991 بعد از فروپاشی شوروی در کشور غنا سازمان ملل اجلاسی برگزار گرد که مشخص کنه در دوره ی سیصد ساله استعمار آفریقا چقدر خسارت دیده ؟ آماری که منتشر شده رو میتونید تو وبسایت مربوطه تو فضای سایبر ببینید سیصد سال اروپایی ها کشور آفریقا رو استعمار کردند
امشب به عنوان شب قدر و مهمترین شب سال خودمان، باید درِ خانهٔ خدا چهکار کنیم؟ امشب چه اتفاقی باید برای ما بیفتد؟چرا شب اوج عبادت ما با شب اوج مظلومیت امیرالمؤمنین(ع) یکی شده است؟ چه حکمتی در تلاقی این دو مناسبت مهم وجود دارد؟ وقتی فکر کردن یکی از بهترین عبادتهاست، امشب دربارهٔ چه چیزی باید فکر کنیم؟
اسحاق گوید: ابو هاشم جعفرى مى گوید: در حضور امام حسن عسکرى (ع) بودم، یک نفر از اهل یمن اجازه ورود طلبید، سپس به محضر آن حضرت آمد، دیدم مردى فربه، بلند قامت و تنومند است، هنگام ورود، به عنوان امامت بر امام حسن (ع) سلام کرد، امام حسن (ع) جواب سلام او را داد و به او فرمود: بنشین، او نزد من نشست، من پیش خود مى گفتم: اى کاش مى دانستم که این شخص کیست؟
سال نهم هجرت رسول خدا (ص ) در مدینه بود، مردم ، گروه گروه به مدینه آمده و در محضر آن حضرت ، مسلمان مى شدند، از جمله گروهى از طایفه ثقیف (ساکن طائف ) آمدند، پس از گفتگو، پیامبر (ص ) به آنها فرمود: (یکى از دستورات اسلام نماز است ) نماز بخوانید، آنها گفتند ما خم نمى شویم زیرا این کار براى ما یکنوع ننگ و عار است .
بعد از گذشت شش ماه از شهادت حضرت علی علیه السلام، امام حسن علیه السلام برای حفظ خون شیعیان و مصالح دیگر، با شرائطی صلح نامه ای با معاویه امضاء کرد. هنوز لشکرگاه خود را در «نخیله» ترک نکرده بود که معاویه وارد شد و در آنجا به بحث و گفتگو پرداختند.
مرضیه حدیده چی درباره رفتار خوب و پسندیده حضرت امام(ره) با همسرشان و عشق پاک ایشان به وی این خاطره را بازگو میکند: «در روزهایی که در فرانسه بودیم ، روزی خانم به منزل یکی از فامیلهایشان به مهمانی رفت، اما دو ساعت دیرتر از زمانی که به امام(ره) قول داده بود، برگشت