ای کاش جمله قبلی او را نیز ضمیمه گفته هایش می کردید. او از قبل تفکر قیچی صفتی شما را خوانده بود و از پیش، جواب شما را داده است که: «اینها همه هست و این، همة فاطمه نیست.»
یعنی فاطمه، هم محمد است و هم علی و هم حسنین؛ اما باز هم فاطمه است.
خواستم بگویم: فاطمه دختر خدیجه بزرگ است دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم که: فاطمه دختر محمدۖ است دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم که: فاطمه همسر علی است دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم که: فاطمه مادر حسنین است. دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم که: فاطمه مادر زینب است. باز دیدم که فاطمه نیست.
از این دست حرفا متنفرم. بوی عداوت و عناد ازش میاد...در جایی که صهیونیست و شیطان پرستان دارن کارها میکنن...به شریعتی نقد میزنند...نفهمی تا کجا...ایمان ابوذر و سلمان هم زمین تا آسمان تفاوت داشت اما هیچوقت همو نقد نکردن...درد این جامعه خشک مغزی طرفداران مذهبه نه تهاجم فرهنگی
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
مخاطب به مثابه مشتری: در مباحث مخاطب شناسی: رسانه ها بحث می کنند که مخاطب کیست و چیست؟ یک نگاه لیبرال سرمایه داری این است که مخاطب یک مشتری است. در نگاه دینی ما،مخاطب و مستمع، فردی است که دقایقش امانتی است. که در اختیار ارتباط گر رسانه ای است و باید مطالبی را به او ارائه کنند که به درد دنیا و آخرتش بخورد.
سلام.
ای کاش جمله قبلی او را نیز ضمیمه گفته هایش می کردید. او از قبل تفکر قیچی صفتی شما را خوانده بود و از پیش، جواب شما را داده است که: «اینها همه هست و این، همة فاطمه نیست.»
یعنی فاطمه، هم محمد است و هم علی و هم حسنین؛ اما باز هم فاطمه است.
خواستم بگویم: فاطمه دختر خدیجه بزرگ است دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم که: فاطمه دختر محمدۖ است دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم که: فاطمه همسر علی است دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم که: فاطمه مادر حسنین است. دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم که: فاطمه مادر زینب است. باز دیدم که فاطمه نیست.
نه، اینها، همه هست و این، همه فاطمه نیست.
فاطمه، فاطمه است...