گفتم خدایا چگونه آغازکنم؟؟؟
گفت به نام من
گفتم خدایا چگونه آرام گیرم؟؟؟
گفت به یاد من
گفتم خدایا خیلی تنهایم؟؟؟
گفت تنهاتر از من؟
گفتم خدایا هیچ کسی کنارم نمانده؟؟؟
گفت به جز من
گفتم خدایا چگونه آغازکنم؟؟؟
گفت به نام من
گفتم خدایا چگونه آرام گیرم؟؟؟
گفت به یاد من
گفتم خدایا خیلی تنهایم؟؟؟
گفت تنهاتر از من؟
گفتم خدایا هیچ کسی کنارم نمانده؟؟؟
گفت به جز من
شب به شب قوچی از این گله جدا خواهد شد
ماده گرگی دل اگر از سگ چوپان ببرد
« گاهی شهید شدن آسانتر از زنده ماندن است! حقّاً که چنین است! این نکته را اهل معنا و حکمت و دقّت، خوب درک میکنند. گاهی زنده ماندن و زیستن و تلاش کردن در یک محیط، به مراتب مشکلتر از کشته شدن و شهید شدن و به لقای خدا پیوستن است.»
رمضان رفت.. و رفت..
خدانگهدار ماه مهربانم..امسال خیلی زود از سفره هامان پر کشیدی..
با این که گرما امان نمی داد اما هرلحظه لطف و محبت تو به ما قوت قلب می داد..
چه عطشها که با یاد عطش قیامت و سقای کربلا به خنکای وجود تبدیل شد و چه حسرت ها از خوبانی که در گذشته ها بودند و امسال نبودند و چه آزمایش عجیبی بودی!!!
یا مَنْ عُصِىَ فَغَفَرَ
من از در خانهات برنخیزم
یا سَیدی لَوْ نَهَرْتَنی
ای آقای من، اگرچه برانیم
ما بَرِحْتُ مِنْ بابِکَ وَلا کَفَفْتُ عَنْ تَمَلُّقِکَ لِمَا انْتَهی اِلَی مِنَ
من از در خانهات برنخیزم و از تملق و چاپلوسیات دست برندارم چون
آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی:
خدا اینگونه است!
در روایتی دیدم که پیغمبراکرم بر روی منبر نشسته بودند و صحبتمیکردند و این جملات را میفرمودند:
«لَا یَحْسُنُ ظَنُ عَبْدٍ مُؤْمِنٍ بِاللَّهِ إِلَّا کَانَ اللَّهُ عِنْدَ ظَنِّ عَبْدِهِ الْمُؤْمِنِ»؛
هیچ بندهای گمان نیک به خدا نمیبرد، مگر اینکه خدا هم به همان گمان نیکش عمل میکند.
میدانید که یک مُرده چه احساسی دارد،این قصه را از اول بخوانید،،،
گفتند:"ما تا قبر نگهبان تو هستیم"
گفتم:"من که نَمُردَم من هنوز زنده هستم چرا مرا به قبر میبرید وِلَم
کنید!!
گفتم: خدای من، دقایقی بود در زندگانیم که هوس می کردم سر سنگینم را که پر از دغدغه دیروز بود و هراس فردا بر شانه های صبورت بگذارم، آرام برایت بگویم و بگریم، در آن لحظات شانه های تو کجا بود؟
1)ترجیح میدهم بجای! آنکه در مسجد بنشینم و به کفشهایم فکر کنم؛ در خیابان راه بروم و به خدا فکر کنم.
توضیح:
نویسنده با ظرافت نشستن در مسجد (با استعاره از نماز واجب ) را همراه با یک امر مذموم (حواس پرتی یا اشتغال به دنیا ) همراه کرده و یک مستحب ( تفکر به خدا) را جایگزین آن کرده،شنونده هم به به کرده و آنرا تحسین نموده و پا جای پای شیطان میگذارد!
ﭼﻪ ﻓﺮﻗﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ؟ ﺭﻣﻀﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ ﯾﺎ ﺗﯿﺮ ﯾﺎ ﺟﻮﻻﯼ ...
ﻫﺮ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺩﺳﺘﯽ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﯽ
ﺩﻟﯽ ﺭﺍ ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﯼ
ﺍﺷﮑﯽ ﺭﺍ ﭘﺎﮎ ﮐﺮﺩﯼ ،
ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ...
ﺭﻭﺯﻩ ﯼ ﭘﺮﻫﯿﺰ ﺑﮕﯿﺮﯾﻢ !
شعری زیبا از صابر خراسانی:
یادتان هست همه عین برادر بودند؟
تاجر و کارگر انگار برابر بودند…
یادتان هست چه شوری همه جا برپا بود؟
عجم و ترک و لر و کرد و عرب آنجابود…؟
جمله ناب
حضرت آیت الله مجتهدی
آنچه از سر گذشت شد سرگذشت.
حیف بی دقت گذشت....
اما گذشت.....
تاکه خواستیم یک دو روزی فکر کنیم!!!!!!
بر در خانه نوشتند در گذشت.....
یک خورده سنگ ناچیز است،اما اگر همین سنگریزه وارد کفش یا جوراب ما شود راه رفتن را برایمان سخت میکند.رنجاندن والدین هر چند مثل اٌف گفتنی ناچیز باشد ما را از راه رضای حق تعالی بازخواهد داشت.خدای رحمان چقدر زیبا این موضوع را به انسان یادآوری کرده!
بدان ای عزیز که رنج مردم در سه چیز است:
-- از وقت پیش میخواهند
-- از قسمت بیش میخواهند
-- ان دیگران را از ان خود میدانند
چون رزق تو از دیگران جداست پس این همه رنج بیهوده چراست.
(خواجه عبدالله انصاری)
من از اشکی که میریزد ز چشم یار میترسم
از آن روزی که مولایم شود بیمار میترسم!
.
همه ماندیم در جهلی شبیه عهد دقیانوس
من از خوابیدن مهدی درون غار میترسم!
این ملت یه روز ریختند تو سفارت آمریکا و اونها رو به جرم جاسوسی از ایران دستگیر و آخر اخراج کردند،
امروز برای شفاف سازی برنامه هسته ایمون نشستیم رو چند و چوند ورود و دسترسی همون جاسوسای آمریکایی که حالا دستشون به خون دانشمندامون هم آلوده شده چک و چونه میزنیم.
بسم الله الرحمن الرحیم
آن شب که بتان نماز خواندند
مارا به حریم راز خواندند
بر کف کف و بر لبانشان کف