- امر به معروف و نهی از منکر به عنوان یک فریضه اجتماعی دو سویه دارد. یک سو امر و نهی کننده و دیگر سو امر و نهی شونده.
مرحوم عارف بالله حاج اسماعیل دولابى درباره این حدیث که فرمود:
«شنا و اسب سوارى و تیراندازى را به فرزندانتان بیاموزید».
مى فرمود: مقصود از شناورى که یاد بدهید؛ این است که در دریاى عمیق دنیا شنا کنند و در آن غرق نشوند. مقصود از اسب سوارى این است که یاد بدهید چگونه مرکب بدن را برانند؛ که سرکشى نکنند و اختیار آنها را به دست نگیرد
بسم الله الرحمن الرحیم
ذهنم میرود سمت آن دختر جوان آفریقایی توی صحن جامع رضوی. آن سالهایی که مشهد زندگی میکردم. عشقم این بود که توی حرم با آفریقایی ها رفیق شوم. زبانشان را که نمیفهمدیم ولی بین دو نماز به بهانه " تقبل الله " گفتنی دستهایشان را بیش از حد معمول میفشردم و لبخند میزدم، که یعنی مثلا شیعه از هر اقلیمی که باشد توی قلب ماست، که یعنی مثلا صدای مظلومیت شما به گوش ما میرسد که یعنی مثلا .... و بعد برای جبران این محبت نصفه و نیمه، تسبیح خوشگلش را با اصرار به ات هدیه میداد
سلام با بوی خداسلام با بوی نفت ...
یکی از مراجع می گفت:
ما یک گاری چی در محلمان بود، که نفت می برد و به او عمو نفتی می گفتند.
یک روز مرا دید و گفت حاج آقا سلام، ببخشید خانه تان را گازکشی کرده اید؟
گفتم بله.
گفت: فهمیدم
ﻫﺮﮐﻪ ﭘﯿﺸﺎﻧﯽ ﺍﻭ ﺯﺧﻢ ﺷﺪﻩ ﻣﻮﻣﻦ ﻧﯿﺴﺖ
ﭘﯿﺮ ﻭﺍﺩﯼ ﺷﺪﻥ ﺍﯼ ﺩﻭﺳﺖ ! ﺑﻪ ﺳﺎﻝ ﻭ ﺳﻦ ﻧﯿﺴﺖ !
ﺩﯾﻦ ﺗﺴﺒﯿﺢ ﻭ ﻣﻨﺎﺟﺎﺕ ﻭ ﻣﺤﺎﺳﻦ ﺩﯾﻦ ﻧﯿﺴﺖ !
ﺑﻪ ﺧﺪﺍﯼ ﺗﻮ ﻗﺴﻢ ﭘﯿﺮﻭ ﺩﯾﻦ ﺧﻮﺩﺑﯿﻦ ﻧﯿﺴﺖ!
ﺩﯾﻦ ﮐﺠﺎ ﮔﻔﺘﻪ ﮐﻪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﯼ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻭﻝ ﮐﻦ؟
ﺩﯾﻦ ﮐﺠﺎ ﮔﻔﺘﻪ ﮐﻪ ﺩﻝ ﺭﺍ ﺯ ﺧﺪﺍ ﻏﺎﻓﻞ ﮐﻦ؟؟
ﺩﯾﻦ ﮐﺠﺎ ﮔﻔﺘﻪ ﮐﻪ ﭼﻮﻥ ﮐﺒﮏ ﺑﺒﺮ ﺳﺮ ﺩﺭ ﺑﺮﻑ؟
هدف و راه علی ع این است ..
هرکه به حق میاندیشد و در راه من گام میگذارد، هر گاه در برابر باطل (در هر شرایطی و با هر مصلحتی) قرار بگیرد باید بگوید: "نه"! به خاطر این اصل است که فدا شدن خود او، و حکومت و فرزندانش، و حتی جامعه زمانش، به ماندگاری این اصل در همه زمانها، میارزد، تا در میان همه اندیشمندان پا برجا شود، که به خاطر مصلحت، حقیقتی را پایمال نکنند و در برابر باطل به دلیل مصلحتی "آری" نگویند
وقتی میمیریم ما را به اسم صدا نمیکنند و درباره ما میگویند: جسد کجاست ؟
و بعد از غسل دادن میگویند :جنازه کجاست ؟
وبعد از خاک سپاری میگویند: قبر میت کجاست ؟
همه لقب ها و پست هایی که در دنیا داشتیم بعد از مرگ فراموش میشه
مدیر ، مهندس ، مسؤول ، دکتر، بازرس...
پس فروتن و متواضع باشیم...نه مغرور و متکبر...
ما وقتی یکی ناراحته و باهامون درد و دل میکنه سعی میکنیم مشکلشو حل کنیم
اما خدا همیشه سعی نمیکنه مشکل آدما رو حل کنه
بعضی وقتا وقتی شکایت بنده اشو میشنوه یه بلای بدتری سرش میاره که به سرعت نور با مشکل قبلی اش کنار بیاد...وقتی باهاش کنار اومد بلا دومیه رو برطرف میکنه
یعنی درواقع به مرگ میگیرتت که به تب راضی بشی
من تا الان نمیدونستم مثنوی هفتاد من چیه . . .
فکر میکردم به خاطر طولانی بودن یا وزین بودن مثنویه !!!
ولی این شعر مولوی داستان هفتاد من مثنوی را برای شما و من روشن میکنه . . .
فوق العاده است؛
مثنوی هفتاد "من" مولوی:
مَن(۱) اگر با مَن(٢) نباشم میشَوَم تنهاترین