آقا #روح_الله نشسته بود و درباره #رادیو و #تلویزیون حرف می‌زد. از موج تخدیر و تباهی و مصرف‌گرایی آنها در دوره پهلوی می‌گفت. از ترویج سبک زندگی غربی و شرقی. 

می‌فرمود: «اکنون وصیت من به مجلس شورای اسلامی در حال و آینده و رئیس جمهور و رؤسای جمهور ما‌بعد و به شورای نگهبان و شورای قضایی و دولت در هر زمان، آن است که نگذارند این دستگاههای خبری و #مطبوعات و مجله‌ها از اسلام و مصالح کشور منحرف شوند. و باید همه بدانیم که #آزادی به شکل غربی آن، که موجب تباهی جوانان و دختران و پسران می‌شود، از نظر اسلام و عقل محکوم است. و تبلیغات و مقالات و سخنرانیها و کتب و مجلات برخلاف اسلام و عفت عمومی و مصالح کشور حرام است. و بر همة ما و همة مسلمانان جلوگیری از آنها واجب است. و از آزادیهای مخرب باید جلوگیری شود. و از آنچه در نظر شرع حرام و آنچه برخلاف مسیر ملت و کشور اسلامی و مخالف با حیثیت جمهوری اسلامی است، به طور قاطع اگر جلوگیری نشود، همه مسئول می‌باشند. و مردم و جوانان حزب‌اللهی اگر برخورد به یکی از امور مذکور نمودند به دستگاههای مربوطه رجوع کنند و اگر آنان کوتاهی نمودند، خودشان مکلف به جلوگیری هستند . خداوند تعالی مددکار همه باشد.»

هق‌هق گریه نمی‌گذاشت بقیه سخنانش را بشنوم. عذرخواهی کردم. 

گفتم: «اماممان، ببخشایید. تلاش کردیم اما کم بود. 

می‌شد کمتر بخوابیم، کمتر وقتمان را تلف کنیم و بیشتر وقف انقلاب باشیم اما نکردیم. 

می‌شد هر کدام یکی از دستورهای رهبرمان را سر دست بگیریم و عمرمان را بر سرش بگذاریم اما نکردیم. 

می‌شد محکمتر بایستیم اما نکردیم.

شرمنده آقا جان.»

گروه سرود مارش عزا می‌زد و عکاسها از حال زارمان پشت سر هم عکس می‌گرفتند.

(‫محمد سرشار‬‎‏)