• دیر آمدم...دیر آمدم... در داشت می سوخت
  • هیئت، میان "وای مادر" داشت می سوخت
  • دیوار دم می داد؛ در بر سینه می زد
  • محراب می نالید؛منبر داشت می سوخت
  • جانکاه: قرآنی که زیر دست و پا بود
  • جانکاه تر: آیات کوثر داشت می سوخت
  • آتش قیامت کرد؛ هیئت کربلا شد
  • باغ خدا یک بار دیگر داشت می سوخت

  • یاد حسین افتادم آن شب آب می خواست
  • ناصر که آب آورد سنگر داشت می سوخت
  • آمد صدای سوووت؛ آب از دستش افتاد
  • عباس زخمی بود اصغر داشت می سوخت

  • سربند یازهرای محسن غرق خون بود
  • سجاد، از سجده که سر برداشت، می سوخت
  • باید به یاران شهیدم می رسیدم
  • خط زیر آتش بود؛ معبر داشت می سوخت

  • برگشتم و دیدم میان روضه غوغاست
  • در عشق، سر تا پای اکبر داشت می سوخت
  • دیدم که زخم و تشنگی اینجا حقیرند
  • گودال، گل می داد؛ خنجر داشت می سوخت

  • شب بود؛  بعد از شام برگشتم به خانه
  • دیدم که بعد از قرن ها در داشت می سوخت
  • ما عشق را پشت در این خانه دیدیم
  • زهرا در آتش بود؛ حیدر داشت می سوخت