یعنی این ایده، خود، رابطه «مدیریت» عقلانی در هرم اجتماعی دینی را که براساس فضیلت، عدالت وعقلانیت و حقوق متقابل تنظیم یافته، تبدیل به نوعی رابطه ی ربوبیت میکندکه در راس آن، کمپانی های سرمایه داری قرار میگیرند و فرمان پروژه توسعه ی - اقتصادی سیاسی را آنان در دست میگیرند، و واسطه های نزول مواهب!! و یا قهر الیگارشی چنین «سیویلسوسایتی» مادی و غریزی و هرزه پرور را، نهادهای ظاهراً دمکراتیک، تشکیل میدهند.


واسطه های قدرت و ثروت، در چنین جامعه ای، علی رغم پز استقلال نهادینه شده، فی الواقع، در برابر راس هرم حاکمیت پنهان سرمایه داری سکولار، کاملا جبون، مطیع و فرمانبردار و در برابر قاعده ی هرم جامعه یعنی توده های عادی مردم، سختگیر، استثمارگر، خشن و در عین حال،بسیار پیچیده وتوجیه شده، عمل میکنند. 


مدارا نه از راه پلورالیزم ص13