گفتم : حدود چهل دقیقه .گفتند :
من ساعت سه و نیم نیمه شب می آیم و منبر می روم !
آیت الله ناصری می فرمود : من با تعجب و بهت زده گفتم کسی آن موقع شب نمی آید و بالاخره بنا شد ایشان ساعت موعود به دولت آباد تشریف بیاورند و منبر بروند ، من شب جمعه دلشوره داشتم که نکند کسی نیاید و آبرو ریزی شود ساعت 11 شب به مسجد جامع رفتم و دیدم مسجد و خیابان جلوی مسجد جامع پر است
و در نهایت مرحوم کافی ساعت سه و نیم منبر رفت و تا اذان صبح ادامه دادند و سه شب این منبر برگزار شد و بعد منبر از سه ربعی، استراحت می کردند و بعد می رفتند و خوابهای ایشان بیش از دو الی سه ربع نبود ؛
کافی تب و عشق منبر داشت گویا می دانست فرصت او کوتاه است و وظیفه اش هم منبر است.
خاطره ای آیت الله حائری شیرازی