(...فَلَمَّا بَلَغَ ذَلِکَ مُعَاوِیَةَ قَالَ أَصَابَ وَ رَبِّ الْکَعْبَةِ فَدَبَّرَ تِلْکَ اللَّیْلَةَ مَا دَبَّرَ مِنْ رَفْعِ الْمَصَاحِفِ عَلَى الرِّمَاحِ؛ بحارالانوار/32/531) و (فانطَلَقتْ عُیونُ مُعاوِیَةَ إلیهِ بِخُطْبَةِ الأشْعَثِ فقال: أصابَ و رَبِّ الکعبة لَئِنْ نَحنُ التَقینا غَداً لتمِیلَنَّ...اربِطُوا المَصاحِفَ علَى أطرافِ القَنا؛ وقعه الصفین/481)
قرآن بر سر نیزه کردن و فریب دادن مردم با قرآن، در واقع تیر خلاص و یا بهانه بود؛ اصل پروژه را اشعث در این سخنرانی انجام داد و خلاصه ی صحبت اشعث در این سخنرانی هم این بود که: «ما نمیتوانیم به جنگ ادامه دهیم» آنقدر قسم و آیه آورد که:
«به خدا قسم که من نه از مرگ میترسم و نه دشمنی من با معاویه و شام کم شده است ولی به خاطر مصلحت جامعه میگویم که ما نمیتوانیم به این جنگ ادامه دهیم» وقتی این سخنرانی به گوش معاویه رسید، معاویه دستور داد قرآنها را سر نیزهها کنند.
(وَ قَدْ کَانَ الْأَشْعَثِ بْنِ قَیْسٍ بَدَرَ مِنْهُ قَوْلُ لَیْلَةَ الْهَرِیرِ، نَقَلَهُ الناقلون إِلَى مُعَاوِیَةَ، فَاغْتَنِمْهُ وَ بَنَى عَلَیْهِ تَدْبِیرِهِ وَ ذَلِکَ أَنَّ الْأَشْعَثَ خَطَبَ أَصْحَابِهِ مِنْ کِنْدَةَ...؛ شرح ابنابیالحدید/2/214 پس قرآن سرِ نیزه کردن، علتِ اصلی نبود، در واقع اشعث بود که شب قبل، کار را تمام کرده بود.