لسان_الغیب(حافظ شیــــــــــــرازی)
روایتی هست که میگوید : خواجه شمسالدین محمد شاگرد نانوایی بود. عاشق دختر یکی از اربابان شهر شد. که دختری بود زیبا رو بنام شاخ نبات.
ادامه...
لسان_الغیب(حافظ شیــــــــــــرازی)
روایتی هست که میگوید : خواجه شمسالدین محمد شاگرد نانوایی بود. عاشق دختر یکی از اربابان شهر شد. که دختری بود زیبا رو بنام شاخ نبات.
ادامه...
پدران اولین جنس مذکرومحرمی هستندکه بادختران درارتباط میباشند. اگردختران از جانب پدرانشان مورد توجه قرارگیرند وتحسین شوند،دیگرنیازبه جنس مذکرنامحرم نیست
رجبعلی خیاط مستاجری داشت.که زن وشوهربودندبا 20 ریال اجاره
بعدازچندوقت این زن وشوهرصاحب فرزندشدن
رجبعلی به دیدنشون رفت و به مرد گفت:
" داداش جون فرزند دار شدی خرجت بالاتر رفته، از این ماه به جای ۲۰ ریال ۱۸ ریال اجاره بده، ۲ ریالشم واسه فرزندت خرج کن، این ۲۰ریال رو هم بگیر اجاره ی ماه گذشته ایه که بهم دادی، هدیه ی من باشه برای قدم نوزادت "
تو دوره زمونه الان کرایه هارو با فرزنددار شدن مردم بالا میبرن
به ابوسعید ابوالخیر، گفتند :
فلانی قادر است پرواز کند،
گفت : این که مهم نیست، مگس هم میپرد.
گفتند :فلانی را چه میگویی؟ روی آب راه میرود!
ادامه...
در طرز بیان نیز سقراط طریقه خاصى داشته چون معتقد نبود که استاد باید مطالب را تحقیق کرده و کامل نموده به شاگرد تلقین کند بلکه باید از شاگرد سؤال کرده و با او مکالمه و مباحثه نماید تا خود شاگرد به فکر خود به کنه مطلب علمى برسد و خودش فکور و محقق شود.
ادامه...
گفتند: فردی در خانه اش به لهو و لعب و گناه و فحشا مشغول است. نگفت به این مرکز فساد حمله کنید و شلاقشان بزنید... گفت خانه و حریم شخصی خودش است. به شما ربطی ندارد با چشمان بسته وارد شد و بعد از خارج شدن از منزل دوباره چشمانش را باز کرد و گفت من چیزی ندیدم.
ادامه...
امام على (ع) در مقابل سؤال کفار راجع به خداوند به زیبایی جواب دادند وهم ضعف و عدم درک ما از وجود خداوند را شرح دادند.
سؤال کفار از امام على(ع):
در چه سال و تاریخى خدایت به وجود آمد؟
امام فرمود ؛ خداوند وجود داشته قبل از بوجود آمدن زمان و تاریخ و هرچیزى که وجود داشته.
کفار گفتند چه طور میشود؟
ادامه...
گویند روزی ناصر الدین شاه ، تمام ادیبان را جمع کرد و از معنای این بیت حافظ سوال کرد:
بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت
و اندر آن برگ و نوا خوش نالههای زار داشت
که اگر این بلبل خوش بوده است، پس چرا نالههای زار داشته ؟؟
ادامه...
اسلام مخالف مزدور بودن است. مخالف این است که کارگر عصاره عمر خود را به کارفرما تقدیم کند و خودش بدون عزت زندگی کند. اگر شنیدهایم که پیامبر اسلام(ص) بر دست کارگر بوسه زده است صحتش به دلیل کرامت این بزرگوار است و ایشان مزدور نبودند.
ادامه...
هر انسانی در زندگی، ۱۴ فصل دارد. فصل اول: «محمدیه»؛ یعنی باید بفهمد که برای بشارت و تنذیر به این دنیا آمده است. فصل دوم و سوم زندگی نیز به همین صورت.
ادامه...
یکی از قضات قدیمی سازمان قضایی نیروهای مسلح در قبل از انقلاب ، مطلبی را در جمعی تعریف میکرد که بد نیست شما هم بشنوید ، خالی از لطف نیست :
تعریف می کرد در سال 1350 هنگامی که با درجه سرهنگی در ارتش خدمت می کردم، آزمونی در ارتش برگزار گردید تا افراد برگزیده در رشته حقوق، عهده دار پست های مهم قضائی در دادگاه های نظامی ارتش گردند.
در این آزمون، من و 25 نفر دیگر، رتبه های بالای آزمون را کسب نموده و به دانشگاه حقوق قضائی راه یافتیم.
ادامه...
زن فقیری که خانواده کوچکی داشت، با یک برنامه رادیویی تماس گرفت و از خدا درخواست کمک کرد.
مرد بی ایمانی که داشت به این برنامه رادیویی گوش می داد، تصمیم گرفت سر به سر این زن بگذارد. آدرس او را به دست آورد و به منشی اش دستور داد
ادامه...
به نقل از دوستان:
استاد سر کلاس آمد و میدانستیم که ١٠ سئوال از تاریخ کشور ها خواهد داد.
دکتر بنی احمد فقط ١سئوال داد و رفت: مادر یعقوب لیث صفار از چه نظر در تاریخ معروف است ......؟
از هر که پرسیدم نمیدانست.
تقلب آزاد بود چون ممتحنی نبود اما براستی کسی نمیدانست.
ادامه....
آیت_الله_جوادی_آملی :
🔸این بیان نورانی سیدالشهداء(س) برای همه ما آزمون است، فرمود اکثری مردم اینطور هستند: «النَّاسَ عَبِیدُ الدُّنْیَا وَ الدِّینُ لَعْقٌ»، چقدر این بیان شیرین است! «وَ الدِّینُ لَعْقٌ عَلَی أَلْسِنَتِهِمْ»! خیلیها دینشان دین آدامسی است!
ادامه....
در اواخر عمر آقای بروجردی، عدهای از بزرگان خدمت ایشان آمده بودند.
آقای بروجردی حدیث نفس میکردند و میگفتند عمرمان گذشت و کاری برای خدا نکردیم. در حالی که نود سال عمر ایشان صرف تحصیل، تدریس، زعامت حوزه، مرجعیت، ساختن مساجد و مدارس، اداره امور شیعه، تکفل ایتام آل محمد و ... شد.
ادامه...
روزی ملانصرالدین خطایی مرتکب میشود و او را نزد حاکم می برند
تا مجازات را تعیین کند . حاکم برایش حکم مرگ صادر می کند
اما مقداری رافت به خرج می دهد و به وی می گوید
ادامه....
به ملانصرالدین گفتن:
آهای ملا
ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺩﺭﺁﻣﺪﺕ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﻣﯿﭽﺮﺧﻪ؟ ﮔﻔﺖ: ﺧﺪﺍ ﺭﻭ ﺷﮑﺮ، ﮐﻢ ﻭﺑﯿﺶ ﻣﯿﺴﺎﺯﯾﻢ. ﺧﺪﺍ ﺧﻮﺩﺵ میرﺳﻮﻧﻪ...
ادامه....
آرامش به این نیست که گناهان گذشته را فراموش کنى و یا به مرگ و مجازات آینده فکر نکنى! غفلت از گذشته و آینده تنها یک آرامش سطحى و کاذب مىآورد،آرامش عمیق و واقعى در این است که درباره گذشته و آیندهات بارها با خدا حرف بزنى و مناجات کنى؛ آنگاه این خداست که به تو آرامش میدهد و تو را نوازش مىکند.
همه را درست کردم، ولی دختر خودم را نتوانستم درست کنم!