اعجازقمر

مرثیه مرثیه در شور و تلاطم گفتند

همه ارباب مقاتل به تفاهم گفتند

گرد و خاکی شد و از خیمه دوتا آینه رفت

ماه از میسره ، خورشید هم از میمنه رفت

ادامه...

أیها الرّسول

  

هر عاشقی ست در طلبت أیها الرّسول
اَلجَنَةُ لَهُ وَجَبَت أیها الرّسول

عالم هنوز تشنه ی درک حضور توست
أرض و سماست در طلبت أیها الرّسول

ناله

ناله را هر چند می خواهم که پنهان دارمش 

سینه میگوید که من تنگ امدم فریاد کن

مثنوی هفتاد من

من تا الان نمیدونستم مثنوی هفتاد من چیه . . .

فکر میکردم به خاطر طولانی بودن یا وزین بودن مثنویه !!!

ولی این شعر مولوی داستان هفتاد من مثنوی را برای شما و من روشن میکنه . . .

فوق العاده است؛

مثنوی هفتاد "من" مولوی:

مَن(۱) اگر با مَن(٢) نباشم میشَوَم تنهاترین