حالا اگر واقعا هم نبود، من تمایل نسبی‌ام به نظر کسانی است که او را «بزرگ» می‌خوانند. قطع به یقین، این جناب کورش که هم موحد بود و هم کشوردوست و هم غیور و هم اهل تعامل و منطق و هم مهربان با مؤمنین به ادیان آسمانی، اگر الساعه بود، اولین کاری که می‌کرد، زدن گردن کسانی بود که به بهانه‌ی نژاد آریایی و طرفداری از سلسله‌ی هخامنشی و کورش‌دوستی، نه فقط توحید را و نه فقط پرستش خدای یگانه را مورد تخریب و تمسخر خود قرار می‌دهند، بل‌که رسما و علنا بنا دارند از آن پادشاه یکتاپرست، اگر نه خدا که لااقل بت بسازند!

مشتی جوانک قرتی حقیقتا بی‌همه چیز که نهایت شعارشان «آزادی اندیشه با ریش و پشم نمی‌شه» است و «نه غزه، نه لبنان»! آن‌هم به اسم هواداری از حاکمی که هم ریش داشت و هم حس بشردوستی!

اوج سوزش این غرب‌زده‌های ضد دین، در این است که ایران عزیز ما، در تاریخ دور و دراز خود، هیچ بزرگی و هیچ افتخاری نداشته، الا آن‌که آن بزرگ فاخر، سر خضوع فرو آورده باشد در برابر خدا و رسولان خدا و امامان الهی!

از «فردوسی» گرفته تا «سعدی» و از «حافظ» گرفته تا «مولوی» جملگی در خدمت توحید بوده‌اند و احکام دین و عفت و حیا و صدالبته اهل بیت گرامی اسلام. بخوانید «شاهنامه» را!

«منیژه منم، دخت افراسیاب؛ برهنه ندیده رخم آفتاب»! آری! این جماعت حقیقتا عاری از شرف را چه به کورش که بزعم درست یا غلط «حضرت علامه» بعید نیست همان «ذوالقرنین نبی» باشد؟!

اینان باید مجیز همان «میرپنج دوم» را بگویند که هر وقت وارد پاسارگاد می‌شد، آن‌جا را نجس می‌کرد! شاه هم‌تراز با افکار برهنه‌ی این بی‌خردان، نه «کورش بزرگ» که توله‌ی میرپنج اول است! آریایی و کورش و تاریخ ما ایرانی‌ها، اگر واقعا فخری داشته باشد، چه کند با این ننگ که این «کوتوله‌های مثبت ۱۸» سنگش را به سینه می‌زنند؟!