در آغاز بوستان سعدی هم داستانی آمده است که مردی سوار پلنگ شده بود. سعدی از او می پرسد چگونه این حیوان رامسخر خود کرده ای. در جواب می گوید اطاعت از خدا سبب این شده است.
یکى دیدم از عرصه رودبار
که پیش آمدم بر پلنگى سوار
چنان هول از آن حال بر من نشست
که ترسیدنم پاى رفتن به بست‏
تبسّم ‏کنان دست بر لب گرفت
که سعدى مدار آنچه دیدى شگفت‏
توهم گردن از حکم داور مپیچ
که گردن نپیچد ز حکم تو هیچ‏
چو خسرو به فرمان داور بود
خدایش نگهدار و یاور بود
محال است چون دوست دارد ترا
که در دست دشمن گذارد ترا
ره اینست روى از طریقت متاب
بنه گام و کامى که خواهى بیاب‏
نصیحت کسى سودمند آیدش
که گفتار سعدى بسند آیدش‏

خداوند متعال به عنوان آفریدگار و مالک همه نظام هستی، تنها موجودی است که اطاعتش بر همه مخلوقات واجب و لازم است.
این حکم درباره هر کس که او تعیین کند نیز صادق است.
امام باقر علیه السلام به جابر فرمود:«ای جابر! آیا فقط دم زدن از محبت و دوستی ما کافی است؟
به خدا سوگند شیعه ما کسی است که باتقوا باشد و از خداوند اطاعت کند. و نشانه‌ی چنین کسی فروتنی، امانتداری، راستگویی و تلاوت قرآن است و نیز اینکه با روزه و نماز، خدا را فراوان یاد کند، به پدر و مادر خود نیکی کند، با همسایگان فقیرش مدارا کند، به مستمندان قرض دهد، زبان خویش را تنها در راه خیر و به سود مردمان به کار ببرد و امین خاندان خود باشد.»