دوشنبه, ۹ فروردين ۱۳۹۵، ۰۱:۰۰ ق.ظ
azadeahmad
بنای وهم برهم زن اگر جویای فتوائی
چو غنچه رو بپوش از چشم طماع هوسرانان
وگرنه جز صباحی چند نباشی در فرح زائی
تا که مهتاب زیبا رخ نپوشد پرده شب را
کجا در صبح پیروزی ببیند روز پیدائی
برون از کیسه چون در شد کمینش دزد چادر زد
خیال شوم دارد او از این توصیف زیبائی
فنای ماهی زیبا همان آزادی از دریاست
برون از خیمه عفت تو در زندان کبرائی
ز هر کنجی نواهائی ز هر فکری سخن هائی
اگر بیراهه رفتی تو گرفتار شرر هائی
چو از دروازه عصمت برون رفتی خطا کردی
صباحی حور و شیدائی سپس مبغوض و تنهائی
چراغ روز فردایت حجاب خوب امروزست
نهایت چادر شب را سحرگاهی است مینائی
لباس عصمت و تقواست نشان حکم کرمنا
میفکن سایه طوبی اگر هشدار و بینائی
تو رمز خلقتی ای زن تو محبوب خداوندی
دل مردان حریم اوست رها کن این خودآرائی
بدان بی پرده می گویم اگر گوشت خریدار است
مرو از چادر عصمت اگر در راه زهرائی
۹۵/۰۱/۰۹
۲
۰
azadeahmad