• بنای وهم برهم زن اگر جویای فتوائی
  • چو غنچه رو بپوش از چشم طماع هوسرانان
  • وگرنه جز صباحی چند نباشی در فرح زائی
  • تا که مهتاب زیبا رخ نپوشد پرده شب را
  • کجا در صبح پیروزی ببیند روز پیدائی
  • برون از کیسه چون در شد کمینش دزد چادر زد
  • خیال شوم دارد او از این توصیف زیبائی
  • فنای ماهی زیبا همان آزادی از دریاست
  • برون از خیمه عفت تو در زندان کبرائی
  • ز هر کنجی نواهائی ز هر فکری سخن هائی
  • اگر بیراهه رفتی تو گرفتار شرر هائی
  • چو از دروازه عصمت برون رفتی خطا کردی
  • صباحی حور و شیدائی سپس مبغوض و تنهائی
  • چراغ روز فردایت حجاب خوب امروزست
  • نهایت چادر شب را سحرگاهی است مینائی
  • لباس عصمت و تقواست نشان حکم کرمنا
  • میفکن سایه طوبی اگر هشدار و بینائی
  • تو رمز خلقتی ای زن تو محبوب خداوندی
  • دل مردان حریم اوست رها کن این خودآرائی
  • بدان بی پرده می گویم اگر گوشت خریدار است
  • مرو از چادر عصمت اگر در راه زهرائی