همه را درست کردم، ولی دختر خودم را نتوانستم درست کنم!

یک مادر مذهبی می‌گفت: حجاب دخترم دارد خراب می‌شود، من خودم حجاب همۀ دخترهای یک دبیرستان را درست کرده‌ام، ولی دختر خودم را نتوانستم درست کنم.
گفتم: شما گاهی در خانه، جلوی بچه‌ها به پدرشان بد و بیراه می‌گویی و آدم حسابش نمی‌کنی؟ ‌گفت: خُب او که سواد ندارد، یک کارگر است! گفتم: پس بد و بیراه می‌گویی؟ گفت: خُب، گاهی پیش می‌آید. گفتم: پس احتمالا دخترت درست نمی‌شود. گفت: حاج آقا، این‌طوری نگو! به من راه حل نشان بده! گفتم: دختر به پدر تکیه دارد و وقتی احترام پدر شکست، دختر به چه کسی تکیه کند؟! خُب می‌رود در خیابان یک کسی را پیدا کند...