یَا أَیهُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ ءَامِنُواْ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ الْکِتَابِ الَّذِى نَزَّلَ عَلىَ‏ رَسُولِهِ وَ الْکِتَابِ الَّذِى أَنزَلَ مِن قَبْلُ  وَ مَن یَکْفُرْ بِاللَّهِ وَ مَلَئکَتِهِ وَ کُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ وَ الْیَوْمِ الاَْخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالَا  بَعِیدًا(نساء 136)

خداوند در این آیه شریفه مؤمنین را با اینکه ایمان آورده‏ اند دستور مى‏ دهد براى بار دوم ایمان بیاورند!

سپس در ادامه آیه تهدید کرده که اگر به تک تک این جزئیات و تفاصیل ایمان نیاورید به ضلالتى بعید گمراه شده ‏اید!

از این بیان معلوم مى‏ شود که مراد از ایمان اول، ایمان بطور اجمال و سر بسته و در بسته است و مراد از ایمان دوم، ایمان به تفاصیلى است که در آیه بیان نموده و حاصل مضمون آیه این است که مؤمنین باید ایمان سربسته و اجمالى خود را بر تک تک این جزئیات بگسترانند، براى اینکه این جزئیات معارفى هستند که به یکدیگر مرتبط و وابسته‏ اند و تا زمانی که همه آنها بمانند یک پیکر واحد در کنار هم قرار نگیرند، ایمان تحقق نمی یابد.


آیا ممکن است قلب انسان کار نکند و انسان زنده بماند؟ می شود مغز انسان از کار بیفتد، بعد بگوئیم؛ بقیه اعضاء که سالمند، فقط این یکی از کا افتاده است!

ریه ها چی؟ کلیه ها؟ دستگاه گوارش، چشم، گوش و....


ایمان نیز همینطور است، ایمان بدون چشم، ایمان کور است. ایمان بدون گوش، ایمانی است که حقایق را نمی فهمد! و...


علامه طباطبائی می فرماید: «پس ایمان به یکى از آن حقایق و معارف تمام نمى شود مگر با ایمان به همه آن معارف، بدون اینکه یکى از آنها استثناء شده و در نتیجه به بعضى از آنها ایمان بیاورند و به بعضى دیگر کفر بورزند که اگر چنین کنند در حقیقت به همه کفر ورزیده‏ اند. چیزى که هست اگر علنى باشد، کافر و اگر باطنى باشد، منافق خواهند بود.»


«و یکى از مصادیق نفاق این است که مؤمنى که اظهار ایمان مى‏ کند روش و مسیرى را پیش بگیرد که در آخر منتهى شود به رد بعضى از آن معارف و احکام، مثلا از مجتمع مؤمنین کنار بکشد و به طرف مجتمع کفار نزدیک گردد و آنها را دوست خود بگیرد و خرده ‏گیرى‏هایى که آنان به دین و اهل ایمان دارند تصدیق کند و یا اعتراض و استهزایى که آنان نسبت به حق و اهل حق دارند بپذیرد و به همین جهت بوده که خداى تعالى بعد از این آیه متعرض حال منافقین شده و آنان را به عذاب الیم تهدید کرده است.»


یک بار دیگر آیه را بخوانیم!