بنام خدا : 

" تدبر"در قران کریم 


1- تدبّر یک فرآیند قلبى است: «أفلا یتدبّرون القرآن أم على قلوبٍ أقفالها.» (محمد/ 24)

2- تدبّر، کلید و رمز بازگشایى قلبهاست: «ام على قلوب اقفالها.»

3- تدبّر،اختصاصى به موارد دیدارى همچون تفکّر، و اختصاصى به مطالب شنیدارى همچون تعقّل و تفقّه ندارد، بلکه جامع نگرى است؛ و استفاده از تمام محسوسات و ابزار شناخت را قبل از عمل و بعد از عمل شامل مىشود: «اوُلئکَ الَّذینَ لَعَنَهُم اللَّهُ فَاَصَمَّهُمْ وَ اَعْمى اَبصارَهُمْ.» و «أفَلا یَتَدَبِّروُنَ القرآنَ.» و «لِیَدَّبِّروُا آیاتِهِ.»

4- تدبّر، آسیب شناسى را به دنبال دارد: «لِیَتَذَکَّرَ اُولُواالالبابِ.»

5- تدبّر، مىفهماند که قرآن از منبع واحدى صادر شده است؛ هدف واحدى را تعقیب مىنماید؛ و اختلافى در سر تا سر آن دیده نمىشود: «افلا یتدبّرون القرآن و لو کان من عند غیراللَّه لوجدوا فیه اختلافاً کثیراً.»

6- تدبّر در قرآن پردامنه است و هر چه تدبّر در آن افزایش یابد به همان مقدار نتایج و پیامهاى بیشترى از آن دریافت خواهد شد؛ «مبارکٌ لیدّبّروا.»

7- تدبّر در قرآن، دستور و تکلیف همگانى است؛ و به افراد و گروه خاصى اختصاص ندارد، از این رو، تدبّر، در راستاى عموم سازى فهم قرآن و عمل به آن است: «أفلا یتدبّرونَ القرآن...»

8- تدبّر، نفى تقلید ایستایى، در تفاسیر و برداشتهاى دیگران از قرآن است.

«أفلا یتدبّرون القرآن أم على قلوب أقفالها...»

"معناى تدبّر از منظر روایات"

تدبّر در قرآن، آنجا بهتر و بیشتر روشن مىشود که از منظر روایات نیز به آن نگاهى داشته باشیم:

پیامبر خداصلى الله علیه وآله فرمود:

«... معاشر الناس تدبّروا و افهموا آیاته و انظروا فى محکماته و لا تتّبعوا متشابهه...»81

«اى مردم! در آیات قرآن تدبّر کنید و آن را خوب درک نمایید. در محکمات ان دقت کنید؛ و متشابهاتش را پیروى مکنید.»

حضرت على علیه السلام در ذکر خیرى از برادران ایمانى خود چنین فرمودند:

«اَوّه على إخوانى الّذین تَلَوُا القرآن فأحکموه، و تدبّروا الفرضَ فأقاموه، أحیوُا السُّنَّةَ و أماتوا البدعة...»82

«دریغا! از برادرانم که قرآن را خواندند؛ و بر اساس آن قضاوت کردند. در واجبات الهى تدبّر کرده و آنها را بر پا داشتند. سنّتها را زنده و بدعتها را نابود کردند.»

آن حضرت در بیان دیگرى فرمود:

«ألا لا خیر فى قرائة لیس فیها تدبّر...»83

«آگاه باشید! قرآن خواندنى که با تدبّر همراه نباشد، خیرى در آن نیست.»

امیرمؤمنان على علیه السلام در حدیث دیگرى نیز فرمودند:

«تدبّروا آیات القرآن و اعتبروا به فانّه أبلغُ العبر.»84

«آیات قرآن را تدبّر کنید؛ و از آن پند بگیرید، که همانا آن رساترین پندهاست.»

حضرت امام جعفر صادق علیه السلام در تفسیر آیه «یَتلونه حق تلاوته» (بقره/ 121) - «کسانى که به آنان کتاب دادیم، آن را تلاوت مىکنند؛ آن گونه که حق تلاوت آن است» - فرمودند:

«یرتّلون آیاته و یتفهّمون معانیه؛ و یعملون بأحکامه؛ و یرجون وعده و یخشون عذابه، و یتمثّلون قصصه؛ و یعتبرون أمثاله؛ و یأتون أوامره؛ و یجتنبون نواهیه؛ و ما هو واللَّه بحفظ آیاته و سرد حروفه؛ و تلاوة سوره و درس أعشاره و أخماسه؛ حفظوا و أضاعوا حدوده؛ و إنّما هو تدبّر آیاته، یقول اللَّه تعالى: «کتابٌ اَنزَلناهُ اِلَیکَ مُبارکٌ لِیَدَبِّروُا آیاتِهِ.»85

«آیاتش را روشن و شمرده مىخوانند؛ به مفاهیم آن توجه مىکنند؛ احکام آن را به کار مى بندند؛ به وعده هایش امیدوارند؛ از عذابش ترسناکند؛ از داستانهایش سرمشق مىگیرند؛ از مَثَلهایش پند مىگیرند؛ دستورهایش را بجا مىآورند؛ از نهى هایش پرهیز مىکنند. 

به خدا سوگند! که حق تلاوت آن به حفظ آیات و پشت سرهم خواندن حروف و تلاوت سریع سوره ها - ده جزو و پنج جزو آن - نیست. (چه بسا کسانى که) کلماتش را حفظ کردند و دستورهاى آن را ضایع ساختند؛ در حالى که رعایت حق تلاوت قرآن،" تدبّر در آیات الهى است، "چنانکه خداوند مىفرماید: قرآن، کتابى است پربرکت که بر تو نازل کرده ایم تا در آیات آن تدبّر کنند.»

در روایت دیگرى آمده است که آن حضرت هنگامى که قرآن به دست راست مىگرفت تا آن را بخواند، قبل از باز کردن قرآن چنین دعا مىکرد:

«أللّهم... لاتجعل قرائتى قراءة لاتدبّر فیها بل اجعلنى أتدبّر آیاته و أحکامه آخذاً بشرایع دینک...»86

«خدایا قرائت مرا قرائتى که تدبّر در آن نیست قرار مده، بلکه مرا آن گونه قرار بده که در آیات و احکام آن تدبّر کنیم، در حالى که قوانین دین تو را اخذ مىکنم.»

"پیام روایات در مفهوم تدبّر و کارآیى هاى آن"

1- رعایت آداب قرائت و دل سپردن به آن: «یرتلون آیاته»، «لاخیر فى قرائة لیس فیها تدبّر.»

2- عمومى سازى فهم قرآن: «معاشر النّاس تدبّروا و افهموا آیاته...»

3- تأمل در محکم و متشابه آن: «وانظروا فى محکماته...»

4- استخراج حکم الهى از قرآن: «تلوا القرآن فاحکموه وتدبّروا الفرض.»

5- پیاده سازى احکام الهى در خود و در جامعه «تدبّروا الفرض فأقاموه» و «یعملون باحکامه.»

6- ترویج سنّتها و مبارزه با بدعتها: «أحیوا السُّنّة و أماتوا البدعة.»

7- پندگیرى از مطالب تاریخى و مواعظ قرآن: «تدبّروا آیات القرآن و اعتبروا» و «و یعتبرون أمثاله.»

8- امیدوارى به وعدههاى قرآنى: «و یرجون وعده.»

9- احساس کردن عذابهاى وارده در قرآن وترس از آنها: «و یخشون عذابه.»

10- خود را در گودىِ داستانهاى قرآن دیدن: «یتمثّلون قصصه.»

11- پیروى از دستورهاى قرآنى: «و یأتون أوامره.»

12- پرهیز از نهى هاى قرآنى: «ویجتنبون نواهیه.»

تدبّر، از واژههاى مهجور قرآنى است که تا کنون از عروس معناى آن نقابگشایى کاملى انجام نگرفته است، گاه آن را تفکّر معنا کرده اند، گاه تعقّل و گاه تفقّه! هر چند این واژگان و این تعابیر در دستگاه وجودى انسان، بى ارتباط با همدیگر نیستند، ولى هر کدام جایگاه و مفهوم ویژه خود را دارند، که در یک خلاصه نگارى چنین اند:

تفکّر (پردازشِ محسوساتِ دیدارى)در جهانشناسى

تعقّل (پردازشِ محسوساتِ دیدارى و شنیدارى)در خداشناسى

تفقّه (پردازشِ محسوساتِ شنیدارى با آمیزه ایمان)در دینشناسى

تذکّر (توجه به آفات، هواها و تهدیدها)در آسیب شناسى

تدبّر در مرحله قبل از عمل (پردازِش همه مفاهیمِ قرآنى با آمیزه ایمان) در قرآنشناسى

تقوى (کیفیتِ محصولِ نهایى، عملکردها)در کردارشناسى

تدبر بعد از عمل (تکرارِ پیام یابى هاى قرآنى با آمیزه روح قرآنى) در فرصت شناسى

این ترتیب براساس نظمى است که در متن مقاله بدان پرداختیم. هر چند مىتوان نظم این مراحل را به شکل دیگرى نیز در نظر گرفت، از آن جمله: تفکّر، تعقّل، تفقّه، تدبّر، تقوا و تذکّر، زیرا تقوا مانع غرور و اعجاب و تذکّر عامل تنظیم و تعدیل و مانع خروج از معیارهاست.

با توجه به بار معنایى تدبّر در لغت و در قرآن، ""تدبّر، یعنى: پویایى در قرآن اندیشى و قرآن زیستى براى صعود به پلّه هاى بالایى ایمانى و تولید عمل صالح.""

تدبّر در قرآن، دستور همگانى است و اختصاصى به مفسّران و دانشمندان ندارد. هر کس به اندازه خود مىتواند از خرمن اندیشه قرآن خوشهاى بچیند و بهره اى ببرد، که این خود زمینه توسعه علم و اندیشه قرآنى و عمل قرآنى خواهد بود.

تدبّر در قرآن، تا جایى که دستاویز توجیه هواهاى نفسانى و موجب خروج از عقلانیّت نگردیده باشد، مصداق و تفسیر به رأى نبوده و همه مؤمنان مکلّف به اجراى آن هستند.

پی نوشت‌ها:

________________________________________

1- راغب اصفهانى، مفردات الفاظ قرآن، تحقیق: ندیم مرعشلى، قم، دارالکتب العلمیه، 1392 ق، /166

2- فقیه دامغانى، الوجوه و النظائر فى القرآن، تحقیق: عبدالعزیز سیّد الاهل، بیروت، دارالعلم للملایین، 1970 م، /172.

3- طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البیان، تصحیح و تعلیق: سید هاشم رسولى محلاتى و سید فضلاللَّه یزدى طباطبایى، بیروت، 1480 ه 158/9.

4 - قاضى ابى السعود، تفسیر ابى السعود، تعلیق: عبداللطیف عبدالرحمن، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1419 ه . ، 91/6.

5- حقى بروسوى، شیخ اسماعیل، تفسیر روح البیان، تعلیق و تصحیح: شیخ احمد عزّ و عنایة، بیروت، داراحیاء التراث العربى، 1421 ق، 698/8.

6- طباطبایى، سیدمحمد حسین، المیزان، ترجمه: محمدجواد حجتى کرمانى، قم، دارالعلم، 1348 ش، 27/9.

7- مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، قم، مدرسه امام امیرالمؤمنین، 469/21 1364. 

8- سیوطى، جلال الدین عبدالرحمن، الاتقان فى علوم القرآن، ترجمه: سیدمهدى حائرى قزوینى، تهران، امیر کبیر، 345/1 1384.

9- مطهرى، مرتضى، شناخت، تهران، انتشارات شریعت، 31/ 1361.

10- شیخ سعدى، طیبیات.

11- شناخت، /32.

12- تجرید: یعنى دو امرى که در عالم عین، هرگز از یکدیگر جدا نمىشوند و امکان جدا شدن ندارند؛ ولى ذهن ما مىتواند دو امر را از یکدیگر جدا کند؛ یعنى تجرید و مجرّد کند.

13- شناخت، /34.

14- همان، /40.

15- همان.

16- محمدى رى شهرى، محمد، مبانى شناخت، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 272/1 1369.

17- همان، /208-207.

18- همان، /222.

19- همان، /229.

20- فروغى، محمدعلى، سیر حکمت در اروپا، تهران، انتشارات زوار، 18/24 1344.

21- شناخت، /50.

22- همان، /51.

23- همان، /50.

24- همان، /58.

25- شناخت، /62.

26- ابراهیم انیس و دیگران، المعجم الوسیط، استانبول، المکتبة الاسلامیة، بىتا، 698/2.

27- محمد خوانسارى، منطق صورى، انتشارات آگاه، 16/ 1359.

28- المعجم الوسیط، 617/2.

29- نگ: مفردات راغب، ذیل واژه «فقه» و «المعجم الوسیط»، 698/2.

30- حضرت على علیه السلام: «فانَّ الجهاد باب من ابواب الجنة فتحه اللَّهُ لخاصّة اولیائة...» نهج البلاغه، خطبه 27.

31- «.. لهم الخیرات...» (توبه/ 88).

32- نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتى، خطبه 27.

33- قمى، شیخ عباس، سفینة البحار، تهران، انتشارات فراهانى، بىتا، 381/2.

34- آمدى، عبدالواحد بن محمد تمیمى، غررالحکم و دارالکلم، چاپ اول، قم، مکتب الاعلام الاسلامى، 87/ 1366.

35- نهج البلاغه، خطبه 110.

36- امام خمینى، روح اللَّه، چهل حدیث، چاپ دوم، تهران، مرکز نشر فرهنگى رجا، 248/ 1368.

37- نگ: المنجد، ذیل ماده ذکر

38- بقره/ 152.

39- نساء/ 103.

40- آل عمران /135.

41- یوسف/ 42

42- بقره /231.

43- ق/ 45

44- انبیاء / 10

45- انبیاء / 24

46- حجر/ 6

47- انبیاء /5

48- انبیاء/ 7.

49- انبیاء/ 105.

50- اعراف/ 62

51- یس /69

52- نور /37

53- جمعه /9

54- طه/ 124

55- انبیاء/2

56- الوجوه و النظائر فى القرآن، /180.

57- تصنیف غررالحکم، حدیث 188/ 3614.

58- همان، حدیث 3621.

59- همان، حدیث 3620.

60- همان، حدیث 3618.

61- محمدى رى شهرى، محمد، میزان الحکمه، قم، مکتب الاعلام الاسلامى، 421/3 1362، حدیث 6433.

62- تصنیف غررالحکم، حدیث 189/ 3643.

63- على علیه السلام: «استدیموا الذکر... و هو افضل العبادة» تصنیف غررالحکم، حدیث 189/ 3654.

64- على علیه السلام: «افضل الذکر القرآن» همان، حدیث 3635.

65- على علیه السلام: «ذکر اللَّه نور الایمان» همان، حدیث 3638.

66- على علیه السلام: «دوام الذکر یُنیر القلب و الفکر» همان، حدیث 3656.

67- على علیه السلام: «الذکر نور العقول و حیاة النفوس و جلاء الصدور» همان، حدیث 3634.

68- على علیه السلام: «الذکر نورٌ و رشد» همان، حدیث 3629.

69- على علیه السلام: «الذکر هدایة العقول و تبصرة النفوس» همان، حدیث 3632.

70- على علیه السلام: «لا هدایة کالذکر» همان، حدیث 3646.

71- على علیه السلام: «ذکر اللَّه دعامة الایمان و عصمة من الشیطان» همان، حدیث 3620.

72- در این باره آیات قرآن و برخى از روایات را قبلاً آوردیم: حال، چند روایت دیگر را ملاحظه فرمایید:

حضرت امام باقرعلیه السلام: «العقل مسکنة قلب» میزان الحکمة، 438/6.

حضرت على علیه السلام: «الحکمة شجرة تنبت فى القلب» تصنیف غرر الحکم، حدیث 59/ 617.

حضرت على علیه السلام: «رأس الحکمة لزوم الحق»، همان، حدیث 631.

حضرت على علیه السلام: «لاتسکن الحکمة قلباً مع شهوة»، همان، حدیث 609.

73- «و اتقوا النار الّتى اعدّت الکافرین» (بقره/131).

74- علىعلیه السلام «التقوى اجتناب» تصنیف غررالحکم، /268، و «... لا حصن امنع من التقوى» همان، /270، حدیث 5881.

75- «و من یعظم شعائر اللَّه فانها من تقوى القلوب» (حج/32) و «اولئک الذى امتحن اللَّه قلوبهم للتقوى» (حجرات/3) و علىعلیه السلام: «طوبى لمن اشعر التقوى قلبه»، تصنیف غررالحکم، 269، حدیث 5858.

76 - «ان اکرمکم عنداللَّه اتقاکم» (حجرات /13) و علىعلیه السلام: «لاشرف اعلى من التقوى» تصنیف غررالحکم، حدیث 5877.

77 - تصنیف غرر الحکم، /269، حدیث 5858.

78- «ثمَّ اتقوا و احسنوا و اللَّه یحب المحسنین» (مائده/93).

79- «تعاونوا على البرّ و التقوى و لا تعاونوا على الاثم و العدوان و اتقوااللَّه» (مائده/2).

80- «انّ الّذى اتقوا اذا مسّهم طائف من الشیطان تذکّروا» (اعراف/201).

81- حرّ عاملى، شیخ محمدبن حسن، وسایل الشیعه، بیروت، داراحیاء التراث العربى، 1391 ق/ 143/18.

82- نهج البلاغه، خطبه 182.

83- مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، 211/92.

84- تصنیف غررالحکم و دررالکلم، /111.

85- میزان الحکمة، 84/8.

86- نورى، میرزا حسین، مستدرک الوسایل، 372/13.