یه سال میاد غذاشو زیر زمین (بدون نشون) دفن میکنه بعد یه سال ، میاد دنبالش میگرده!!!

حالا اگه پیداشم بکنه که چیزی ازش نمونده!!!

تو همین فکرا بودم که یهو یه چیزی تو فاصله دو متریم گفت:

 بننننننننگ

چشم باز کردم  بستم، رفتم تو دود و موج انفجار!!!!

خخخخ

این جرقه و صداو دود ترقه ی شب چهارشنبه سوری

تو صدم ثانیه ای تمام ذهن منو درگیر کرد و منم هر چی فحش ادبی بود دادم به...

فحشای ادبی

فقط یه  آریاییه که میتونه با پایان فصل سرما تمام سوخت باقیموندشو بسوزونه!!!

فقط یه آریاییه که با آلوده کردن هوا و سوزوندن چوب!! خوشحال میشه!!!

فقط یه آریاییه که تو کل سال به بچش اجازه نمیده کبریت رو دستش بگیره ولی چهارشنبهآخر سال...

فقط یه آریاییه که با ترقه انداختن جلو پای دیگران خوشحال میشه!!!

فقط یه آریاییه که از رو آتیش میپره و میخواد سرخیش رو دریافت کنه!!!

فقط یه آریاییه که شعار جامعه ای کهن و تمدنی شگفت میده ولی تو رفتارهای معمولیش ناهنجاریهای عمیق وجود داره!!!

فقط یه آریاییه که بهشت و جهنم رو قبول نداره!!! ولی آتیش چهارشنبه سال رو پاک کننده ی بدیها و اهریمن میدونه!!!

فقط یه آریاییه که هر سال اشتباههای چهارشنبه سال قبلش رو شدیدتر تکرار میکنه!!!

فقط یه آریاییه که هر سال آمار حوادث سوختگی رو میبینه و...

فقط یه آریاییه که دنبال جشن باستانیش میره اما جشن هسته ای ووو رو مسخره میکنه!!!

خخخخخخ


خلاصه که تو صدم ثانیه تماااااااام اینا تو ذهنم اومد

چشامو که باز کردم دیدم یه ماشین با چهارتا جوون آریایی گازو گرفتن و در دود به سمت افق محو شدن!!!!

راستی یه سوال?

اسم اون پرنده واقعا چی بود؟؟؟